اعتصابات کارگران هفت تپه وارد شصتمین روز خود شد. اکنون دوماه است که پنج هزار کارگر هفت تپه همراه با خانواده های خود در مقابل کارفرما و دولت و مجلس و دستگاه سرکوب، در دفاع از ابتدایی ترین حقوق خود متحد ایستاده اند. در این مدت صدها نشست در میان حکام، مجلس، بیت رهبری، قوه قضائیه، دولت، مراکز پلیسی و اطلاعاتی و دستگاه های تبلیغاتی آنها، خانه کارگر و سران و نمایندگان جمهوری اسلامی در شوش و خوزستان صورت گرفته است تا بتوانند به این همبستگی و اتحاد پایان دهند و هفت تپه ای ها را به زانو درآورند. هفت تپه در این جدال پیروزمند و سربلند بیروان آمد! هفت تپه و اتحاد کارگران آن امروز سنگری مهم در مبارزه طبقه کارگر در ایران و بخش محروم جامعه در دفاع از حق زندگی و عدالتخواهی، علیه استثمار و بردگی در مقابل یک حاکمیت هار بورژوایی و تا دندان مسلح است.

ایستادگی قهرمانانه کارگران هفت تپه در این سنگر، قرب و احترام والایی در میان دهها میلیون کارگر و میلیونها انسان شرافتمند آن جامعه نسبت به خود کسب کرده است. داستان مبارزات کارگران هفت تپه در این چند سال، داستان استقامت و هوشیاری آنها، داستان توطئه های کارفرما و ارگانها و مقامات دولتی و هوشیاری کارگران هفت تپه و خنثی کردن آنها، امروز به عنوان افتخارات کل طبقه کارگر ایران در قلب طبقه کارگر و بخش محروم جامعه حک شده است. جایگاه کارگران هفت تپه در جنبش کارگری ایران، اعتبار و اتوریته رهبران و سخنگوان آنها در جامعه ایران، بر کسی پوشیده نیست. در جامعه ای که دهها هزار انسان حق طلب اعدام شده اند، چند میلیون انسان طعم تلخ شکنجه و زندان و شلاق حاکمین را تجربه کرده اند، اعتراضات و اعتصاباتی که به خون کشیده شده اند، ایستادگی کارگر هفت تپه و حفظ اتحاد و همبستگی آنها به عنوان گردانی از یک طبقه، دفاع آنها از رهبران و سخنگویان خود، جایگاه اتحاد کارگری و اهمیت و ارزش آن و تقدس نفس این اتحاد را، به خودآگاهی بخش مهمی از کارگران در ایران تبدیل کرده است.

در ادامه اعتصاب و اعتراضات کارگران هفت تپه، اکنون نزدیک به دو هفته است، دامنه اعتراضات کارگری از شوش و هفت تپه عبور کرده است و زنجیره ای از اعتصابات کارگری جامعه ایران را فرا گرفته است. اعتصابات بر حق این مدت دهها هزار کارگر صنایع نفت و گاز و پتروشیمی ها دوره ای جدید از مبارزات کارگری را رقم زده است. اکنون از شوش و هفت تپه از کارگران هپکو در اراک تا آبادان، اهواز، ماهشهر، اصفهان، قشم، دشت آزادگان، کنگان، لامرد، مهر، جفیر، تا برق سبلان و شرکت نصب نیرو در اردبیل و... را اعتصابات بر حق کارگری فرا گرفته است. خواست و مطالبات همه کارگران تقریبا یکی است. پرداخت حقوق معوقه، افزایش دستمزد، بهبود شرایط کار، لغو قراردادهای سفید امضا، کوتاه کردن دست پیمانکاران، امنیت شغلی، لغو خصوصی سازی و لگام زدن بر توحش بازار آزاد و مسئولیت پذیری دولت در قبال کارگران و در یک کلام تامین حداقل های یک زندگی شرافتمندانه، مطالبه فوری اعتصابات کارگری است.

فرا رفتن دامنه اعتراضات کارگری این دوره از هفت تپه، هپکو، آذر آب و معادن کرمان به بخش های مهمتر صنعتی ایران، به نفت، گاز، پتروشیمی ها و برق، بیان دوره ای جدید از جدال طبقه کارگر در ایران علیه تعرض افسار گسیخته بورژوازی و حکومتش به معیشت طبقه کارگر و کل مردم محروم جامعه است. مستقل از نتیجه نهایی این اعتصابات، سطح و دامنه اعتراضات کارگری این دوره، بیان دوره ای جدید از جدال طبقه کارگر با جمهوری اسلامی است. دوره ای که در تاریخ چهل ساله حاکمیت جمهوری اسلامی نمونه نداشته است، دوره ای که شروع پایان اعتراضات و اعترصابات پراکنده کارگری در ایران است. این اعتصابات در امتداد اعتراضات مختلف کارگری و از جمله اعتصابات و قهرمانی کارگران هفت تپه، خطر عروج همه جانبه و متحد طبقه کارگر در مقابل بورژوازی ایران و حکومتش را به نمایش میگذارد و صفحه ای جدید از مبارزات کارگری را باز میکند. اعتصابات هفت تپه و فولاد اهواز، هپکو، آذر آب، کارگران معادن کرمان و...، فداکاری ها، همبستگی ها و حمایتها از این اعتراضات، اگر جامعه ایران را متوجه اهمیت و جایگاه این مبارزات کرد و اگر امید و خوشبینی وسیعی را به قدرت طبقه کارگر متحد ایجاد کرد و به این صف اعتماد به نفس و اتکا به خود بخشید، پیوستن کارگران نفت و گاز و پتروشیمی ها به صورت هماهنگ به این اعتراضات، بار دیگر جامعه را متوجه قدرت بی نظیر طبقه کارگر و جایگاه پرولتاریای صنعتی ایران خواهد کرد. همین حقیقت مستقل از نتیجه این اعتراضات و سرانجام آن، تلنگری جدی به افسار گسیختگی سرمایه داران و دولت و حاکمیت آنها خواهد زد و اهمیت و جایگاه مهم طبقه کارگر در سیر تحولات آتی را برجسته خواهد کرد.

بی تردید جامعه ایران و طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه در دوره ای سخت و حساس قرار دارند. تحریمهای اقتصادی امریکا و شرکایش، تهدید های نظامی ترامپ و متحدینش و تبلیغات جنگی و عربده کشی های سران آمریکا و ایران و شرکای بزرگ و کوچک آنها، پدیده های بسیار مخرب و موانع و سدهای بزرگی در مقابل طبقه کارگر ایران و جنبش عدالتخواهانه این طبقه، در مقابل اعتراضات آزادیخواهانه در جامعه ایران است. اضافه شدن پدیده کرونا و ترس از مرگ و بی امکاناتی مردم محروم و بی مسئولیتی جمهوری اسلامی در مقابل جان و زندگی طبقه کارگر و اقشار محروم جامعه، سپر و مانع جدی دیگر در مقابل این طبقه و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران گذاشته است. عوارض و عواقب این مشکلات در شکل ناامنی، فضای جنگی، گرانی افسار گسیخته، فقر و بیکاری، لطمات باور نکردنی به دهها میلیون خانواده کارگری و بخش محروم جامعه زده است. این موانع و مشکلات مستقل از اهداف دولت ترامپ و متحدین او، مستقل از اهداف جمهوری اسلامی در این جدالها، بیشترین لطمات را به طبقه کارگر ایران و محرومان جامعه زده است. اینها ترسناکترین سلاح جنگی علیه زندگی و هستی این طبقه و علیه اتحاد کارگران و مردم آزادیخواه ایران است. جمهوری اسلامی با علم به این حقایق، تلاش اگاهانه ای را به خرج داده است که نه تنها با اتکا به گرانی، بیکاری و فقر مطلق و گرسنگی دادن به طبقه کارگر و مردم محروم، آنها را به زانو در آورد که با توجیه این شرایط فلاکتبار و با تبلیغات وسیع و همه جانبه، مردم را به قناعت و طبیعی جلوه دادن این شرایط و بعلاوه وقت خریدن برای خود استفاده کند. پروژه برجام در گذشته و تلاشهای اکنون آنها در حفظ آن، رابطه با چین و بستن قراردادهای وسیع و سنگین اقتصادی و قول بازسازی زیرساختهای اقتصای و امید دادن به رشد سرمایه، مستقل از درجه واقعی بودن و نبودن آن، همزمان قرار است عمری برای آنها بخرد و جامعه را ساکت نگهدارد.

اما و مستقل از اینکه حتی اگر توافق آنها با چین به جایی برسد، حتی اگر خط جاده ابریشم و پروژه های اقتصادی چین عملی شود، حتی اگر معاملات بورژوازی ایران با چین به سرانجام برسد و یا اینکه اروپا و غرب در جنگ اقتصادی خود با چین قدمی به جلو بردارند و برجام را نگهدارند، واقعیت این است که نجات جامعه بورژوایی ایران و حاکمیت جمهوری اسلامی با مخاطرات جدی روبرو است. ناتوانی جمهوری اسلامی در جواب به بحران اقتصادی، جواب ندادن این معاملات با چین یا اروپا و حتی اگر به جایی برسند و بدون مانع اجرا شوند، در کوتاه مدت هیچ معضلی در این جامعه قابل حل نیست. نه گرانی افسار گسیخته و تورم بالا و نه بیکاری و ورشکستگی روزانه مراکز تولیدی قابل علاج است و از همه مهمتر نه جواب به حق طلبی طبقه کارگر ایران و مردم معترض و آزادیخواه قابل وصول است و نه موج اعتراضات این دوره خصوصا اعتراضات کارگری قابل خاموش کردن و تسلیم شدن است.

اما و مستقل از سناریوهایی که دولت روحانی و بیت خامنه ای و کل حاکمیت برای خود میچیند و به آن امید بسته اند، طغیان پایین جامعه و سرایت آن به مراکز تولیدی و خدماتی، و امروز سرایت آن به مراکز اصلی صنعتی در اشکال اعتصابات کارگری، خواب بالایی ها و کل بورژوازی ایران و نمایندگان مختلف آن نه تنها در حاکمیت که بعلاوه در اپوزیسیون را ربوده است. بی تردید این اعتصابات تحولی جدی در فضای سیاسی جامعه ایران و در جنبش کارگری محسوب خواهد شد. اگر اعتصابات دو ساله اخیر در مراکز کارگری و خصوصا اعتصابات کارگران در فولاد، هپکو، آذر آب و معادن و بعلاوه اعتصابات پرشور و متحد کارگران هفت تپه، همراه با اعتراضات وسیع توده های زحمتکش در دیماه ٩٦ و آبان ٩٨، کل فضای جامعه را دستخوش تحولی کرد، اگر جامعه متوجه قدرت کارگران این مراکز و همبستگی آنها و عدالتخواهی این طبقه شد و به آن دل بست، اگر حمایتهای فراوان هم از داخل ایران و هم در سطح بین المللی از این اعتصابات شد، به میدان آمدن هماهنگ کارگران نفت و گاز، پتروشیمی ها و برق و همزمان ادامه اعتصابات در هفت تپه و هپکو، فضای اعتراضی جامعه را بیش از پیش به نفع عدالتخواهی کارگری خواهد چرخاند. این حقیقت باز هم زمینه را برای پا پیش گذاشتن فعالین و رهبران کمونیست طبقه کارگر بعنوان پرچمدار یک جنبش عظیم ضد کاپیتالیستی و یک عدالتخواهی سوسیالیستی را فراهم میکند. این اوضاع قطعا فرصتی طلایی را برای اتحاد هر چه بیشتر بخشهای مختلف طبقه کارگر حول مطالبات مشترک را فراهم می آورد و زمینه عینی و واقعی برای اتحاد آنها بسیار بیش از گذشته فراهم است.

بی هیچ تردیدی و علیرغم فضای جنگی منطقه و دمیدن جمهوری اسلامی بر پروپاگاند جنگی با اتکا به تهدیدات و قلدری ترامپ و همپالگی هایش، علیرغم فشار کمر شکن تحریم و اضافه شدن پدیده کرونا به این اوضاع، سیر تحولات این دوره جامعه ایران را جدال طبقه کارگر با سرمایه داران و حاکمین تعیین خواهد کرد و مهر این طبقه را خواهد خورد. تمام ماجرا این است که کمونیستها و رهبران واقعی و اگاه طبقه کارگر چقدر بتوانند امید و امیال و افق خود را در دل این جدال به افق و آرمان طیف وسیعتری از کارگران تبدیل کنند، موقعیت خود را بهبود بخشند و خود به چسب و لولای اتحاد در این طبقه تبدیل شوند. آیا میتوان با اتکا به شبکه ای از کارگران کمونیست و با اتوریته و روشنبین طبقه کارگر، مبارزات این دوره را یک کاسه کرد و صفی متحد از این طبقه را در دل این اعتراضات به هم متصل و متحد کرد؟ آیا میتوان صف پراکنده اعتراضات کارگری که تا کنون در جریان بوده است را در این دوره و در دل اعتراضات بزرگ و مهم این دوره متحد کرد و با قدرت متحد خود دولت روحانی و کل هیئت حاکمه و بورژوازی ایران را وادار به عقب نشینی کرد؟ آیا میتوان با اتکا به صف یکپارچه خود، حداقل بخشی از مطالبات این دوره را تامین و موقعیت این طبقه در جدال با بورژوازی را بهبود و برای نبردهای آتی آماده شد؟ آیا میتوان در همه مراکز مهم صنعتی و حداقل در مراکزی که امروز پا پیش گذاشته و حاکمیت را به مصاف طلبیده اند، این اعتراضات را متکی به مجامع عمومی کارگری کرد و نطفه های اولیه سازمانهای توده ای طبقه کارگر را ایجاد کرد؟ آیا در دل این اعتراضات طیفی از رهبران صالح و آگاه این طبقه، از سخنگویان و مدافعان سرسخت این طبقه عروج خواهند کرد و صف طبقاتی خود را در این جدال هدایت خواهند کرد؟ آیا فعالین کمونیست این طبقه در دل این جدال در قامت سخنگو و رهبر عملی نه تنها این اعتراضات بلکه و بعلاوه به عنوان رهبران سیاسی جامعه میداندار خواهند شد؟ تجربه بزرگ و مهم کارگران هفت تپه به همه این سوالات جواب مثبت داده است. آنها در دو سال گذشته دستاوردهای بزرگی کسب کردند. ایستادگی و حق طلبی آنها، مقابله با کارفرما و گستاخی او، مقابله با روسای جمهوری اسلامی و ارگانهای سرکوب آنها و پروژه های سرکوبگرانه مشترک آنها با اسد بیگی علیه کارگران، تهدید و اخراج نمایندگان آنها و زندان و پرونده سازی ها، توطئه ها و تبیلغات زهرآگین رسانه و خانه کارگر و همه عواملشان، تحسین عمیق جامعه را نثار هفت تپه ای ها کرد. اتکای کارگران به مجامع عمومی و شعور جمعی کارگران، نشستهای پی در پی و تصمیم گیری های مشترک، افشا و طرد عوامل حاکمیت در صفوف خود و نهایتا شکست حاکمیت و عقب نشینی آنها در مقابل اراده جمعی کارگران، همگی تجربه ای بزرگ برای طبقه کارگر است. اگر ٥ هزار کارگر هفت تپه اسد بیگی این طفل "شیرین" طبقه حاکمه را به دادگاه کشاند و حاکمین را مجبور به محاکمه او کرد، اگر آنها توانستند همه سدها و موانع را یکی بعد از دیگری در هم شکنند و نه تنها سخنگویان و نمایندگان خود بلکه و بعلاوه حامیان خود را از زندان بیرون آوردند و پرونده های آنها را مختومه اعلام کنند، هیچ دلیلی موجود نیست که سیر وسیع اعتصابات این دوره نتواند، دستاوردهای قابل توجه ای چه از نوع تامین مطالبات کارگران و چه ایجاد و شکل دادن به صفی متحد در میان این مراکز را تامین کند. این تحول میتواند قدمی بزرگ جنبش کارگری را به جلو سوق دهد و طبقه کارگر ایران را در موقعیت به مراتب بهتر در جدال با حاکمیت و کل بورژوازی ایران قرار دهد. جامعه ایران چشم به تحولات جنبش کارگری بسته است و تجربه و قهرمانی کارگران هفت تپه نطفه های امید به این تحول و به پیروزی های بزرگ در جنبش عدالتخواهانه طبقه کارگر را کاشته است.

١٣ اوت٢٠٢٠