روز ١١ اسفند ١٣٩٧ برابر با ٥ مارس ٢٠١٩ در نتیجه هفده همین نشست مشترک ٣٣ حزب و گروه و جریان مختلف ناسیونالیست و اسلامی "کرد" از سوریه، ترکیه تا عراق و ایران در دفتر کنگره ملی کرد (متعلق به پ ک ک) در بروکسل، قطعنامه ای زیر عنوان "قطعنامه‌ی پایانی ۱۷مین گردهمایی کمیته‌ی دیپلماسی مشترک احزاب و سازمانهای کردستانی" منتشر شده است که زیر آن امضای کومله (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) هم درج شده است. این ماجرا اعتراضاتی را نسبت به حضور کومه له در این نشست و امضای او زیر قطعنامه به همراه داشته است.

کومه له طی اطلاعیه ای به امضای دبیر خانه این جریان در جواب به اعتراض کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری، در مورد این ماجرا چنین میگوید:

"١٧مین گردهمایی "کمیته‌ی دیپلماسی مشترک احزاب و سازمانهای کردستانی"، اخیرا قطعنامه پایانی اجلاس سالانه خود را که در ماه مارس برگزار شده است، را منتشر نمود. از آنجا که کومه له (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) در جریان تاسیس این مرکز قرار دارد و در سالهای اخیر در بسیاری از اجلاسهای آن شرکت نموده و بعضا مواضع مشترکی را اتخاذ کرده است، صادر کنندگان بیانیه پایانی بدون توجه به عدم حضور ما در این اجلاس، نام سازمان ما را هم احتمالا با کپی از بیانیه های قبلی درج کرده بودند. این یک اشکال فنی بیش نبود و سوء تفاهم در یک تماس دوستانه با اداره کنندگان اجلاس بر طرف شد و نام کومه له از متن رسمی انتشار یافته آن برداشته شد. تا اینجای قضیه مشکل به سادگی بر طرف شد و لطمه ای هم به مناسبات دوستانه ما با این نهاد نخواهد زد." (اطلاعیه: "حزب کمونیست کارگری ایران، شایسته هیچگونه اعتمادی نیست و جایی در مرکز همکاری نیروهای چپ و کمونیست ندارد"

در این نوشته ضمن پرداختن به این ماجرا، نگاهی به جایگاه کومه له و ناسیونالیسم کرد، قطب بندیهای کنونی در ناسیونالیست کرد و تغییر جبهه کومه له، دلایل این ماجرا، ادعاهای خود کومه له در این مورد و حقایق مسئله، بهانه مسئله کرد و جنبش کردستان، همزمان نقدهای ناپیگر از کومه له خواهم انداخت.

آیا اتفاق جدیدی افتاده است؟

قبل از پرداختن به موقعیت امروزی ناسیونالیستهای کرد و جایگاه کومه له و توجیهات رهبری آن، به این اتفاق معین و چرایی آن اشاره ای میکنم. کمیته دیپلماسی همچنانکه اشاره شد، منتخب کنگره ملی کرد است که به یکی از شاخه های اصلی ناسیونالیست کرد یعنی پ ک ک مربوط و توسط او شکل گرفته است. این کمیته همچنانکه از اسم آن پیداست قرار است کمک کند که این جریانات و جنبش ناسیونالیسم کرد در سطح منطقه و جهانی جایگاهی پیدا کند و امکاناتی از هر نطر برای این جنبش دست و پا کند.

حزب کارگران کردستان (پ ک ک) به عنوان یکی از شاخه های ناسیونالیسم کرد، کنگره ملی کرد را با ترکیبی از شاخه های مختلف خود و انواع محافل و جریانات نزدیک خود تشکیل داد و از بسیاری احزاب مختلف دعوت کرد که زیر چتر او جمع شوند. این تلاشی است که حدودا بیست سال در جریان است. این تلاش پ ک ک برای تقویت قطب خود طبیعتا مورد استقبال شاخه دیگر این جنبش به رهبری حزب بارزانی قرار نگرفت و نیروهای متعلق به این قطب با توجه به اختلافات و تقابلات آنها با جریان پ ک ک در این اجماع شرکت نکرده اند. کمیته دیپلماسی که کومه له مدعی است به عنوان عضو ناظر در آن شرکت کرده است به این جریان قطب پ ک ک مربوط است که به آن برخواهم گشت.

تلاش برای یک کاسه کردن و ایجاد اتحاد و تشکیل جبهه ای در میان ناسیونالیستهای کرد در منطقه، در هر دوره به ابتکار یکی از شاخه های این جنبش، و بخشا با خواست دولتهای معینی و با اهداف سیاسی خاص، سابقه طولانی دارد که پرداختن به آن در حوصله این نوشته نیست. در امتداد تلاشهای قبلی پ ک ک، این بار و سرانجام در سال ٢٠١٣، کنگره ملی کرد به فراخوان مسعود بارزانی به نمایندگی از جانب جلال طالبانی و عبدالله اوجالان تشکیل شد. توافق دو قطب رقیب بر تشکیل یک جبهه کردی اساسا به دلیل بالا رفتن امید به توافق با ترکیه در صفوف پ ک ک و رهبری آن بود. با توجه به نزدیکی و رابطه دوستانه بارزانی با دولت اردوغان ظاهرا اختلاف و مانع تشکیل این جبهه برطرف شده بود. در تاسیس این کنگره، مسعود بارزانی هدف از این اجماع را بسیار صریح و روشن "آشتی با دولتهای منطقه و ملتها اعلام کرد". این کنگر با توافق ضمنی ترکیه همراه بود و این ماجرا در سفر نیچیروان بارزانی به ترکیه و دیدار با مقامات این کشور طرح شد. بارزانی برای این کنگره نه تنها دولت ترکیه و جمهوری اسلامی بلکه دولت آمریکا را نیز دعوت کرده بود. در این کنگره حدود چهل گروه و جریان مختلف ناسیونالیست، مذهبی و... از کردستان عراق و ترکیه تا ایران وسوریه شرکت داشتند. کومه له نیز در این کنگره شرکت داشت. ما قبلا در مورد این کنگره، اهداف آن، شرکت فعال کومه له در آن و دفاع شان از آن با همین توجیهات امروزیشان، مفصل بحث کرده ایم و مباحثات ما در سایت حزب قابل دسترسی است. بهر حال این کنگره بدلیل رشد اختلاف میان جریان بارزانی و پ ک ک به عنوان دو قطب اصلی در آن، ناکام ماند و شکست خورد.

تحولات خاورمیانه در این دوره و پیوستن هر یک از شاخه های اصلی ناسیونالیست کرد به یکی از قطبهای منطقه ای و بین المللی (آمریکا، عربستان، ترکیه و قطب روسیه ایران، سوریه)، احزاب ناسیونالیست کرد را کاملا از هم جدا کرد و بخشا جریان بارزانی و پ ک ک و متحدین آنها را بیش از پیش از همدیگر دور و در مقابل هم قرار داد.

اما تا جایی که به کومه له برگردد آنها در این دوره اساسا با دو شاخه حزب دمکرات و دو شاخه دیگر کومه له زحمتکشان (جریان عبدالله مهتدی و عمر ایلخانی زاده) در قطب آمریکا که بعد سازمان خبات (یک گروه اسلامی سنی)هم به آن اضافه شد، همکاری داشتند. حضور در "کنگره ملی کرد"، تلاش برای حضور در "مرکز همکاری احزاب کردستانی" و ..... نمونه هایی از این سیاست و جهت گیری کومله و تعلق آن به این قطب است. جریانات اقمار پ ک ک، علیرغم اینکه کومه له با آنها مشکلی نداشت، تا این دوره هنوز در یک جبهه قرار نداشتند و حتی در مرکز همکاری احزاب کردستانی هم جریانات مدافع و نزدیک پ ک ک جایی نداشتند.

در نتیجه برخلاف تصویری که گویا حضور کومله در "کمیته دیپلماسی....." حاکی از گردش به راست امروز کومله و دست بالا پیدا کردن امروز گرایش یا بلوک ناسیونالیستی درون کومه له است، کومه له سالها است این گردش به راست را انجام داده و سالها است این سازمان در کنار و در بلوک احزاب ناسیونالیست کرد قرار گرفته است. آنچه اخیرا اتفاق افتاده است، تغییر جبهه کومه له از قطب پرو بارزانی به قطب پرو پ ک ک است.

دلایل اصلی این تغییر جبهه از این قرار است:

۱- نا امن تر شدن کردستان عراق برای نیروهای اپوزیسیون کرد مستقر در آن! کردستان عراق که هیچوقت مکان امنی برای نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی نبوده، در دوره اخیر بیش از پیش نا امن شد. پس از جنگ علیه داعش و تسخیر موصل توسط "ائتلاف علیه داعش" (متشکل ازامریکا و متحدینش، منجمله دولت عراق)، موقعیت دولت عراق، بهبود پیدا کرد. پس از رفراندم کردستان عراق و تبانی دولت عراق و ایران و جناحی از اتحادیه میهنی در حمله به کردستان، بخشی از مناطق تحت نفوذ و حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد (حکومت اقلیم کردستان) از دست آنها خارج و دامنه قدرت آنها نیز شدیدا محدود شد.

بعد از این دو اتفاق توازن میان دولت اقلیم و حکومت عراق به نفع دولت مرکزی تغییر کرده و علاوه بر آن دست و پای جمهوری اسلامی در کردستان عراق بازتر از گذشته شد. این تحولات مخاطرات ادامه استقرار نیروهای اپوزیسیون ایران در عراق را افزایش داد. خصوصا اینکه در همین دوران، از طرفی فشار مستقیم جمهوری اسلامی به دولت اقلیم برای محدود کردن نیروهای اپوزیسیون مستقر در کردستان عراق بیشتر و بیشتر شده و همزمان بازهم تحت فشار جمهوری اسلامی و محافل وابسته به آن در عراق، بحث خلع سلاح این اپوزیسیون در محافل حکومتی و تا سطح پارلمان عراق طرح شد. این تحولات، آینده اردوگاه و نیروی مسلح کومه له در کردستان عراق را نیز زیر سوال برد. بخصوص که دولت ایران علاوه بر تهدید رسمی و در جواب تحرکات نظامی حزب دمکرات، چندین بار به نیروهای آنها در کردستان عراق حمله و بار آخر با موشکهای دور برد ارودگاههای آنها را مورد حمله قرار داد و تلفات سنگینی به آنها وارد کرد.

این تحولات و اوضاع جدید نزدیکی به بلوک بارزانی و حساب کردن روی کردستان عراق بعنوان منطقه ای امن برای اردوگاه و استقرار نیرو را برای رهبری کومه له بطور جدی زیر سوال برد. و نزذیکی بیشتر به جریانات متحد و زیر چتر پ ک ک به عنوان امکانی برای ادامه حیات و حفظ نیرو و همچنین جایگزینی کوههای قندیل، حیاط خلوت پ ک ک، و یا کردستان سوریه و مناطق زیر حاکمیت متحدین پ ک کبعنوان راه نجاتی از این بن بست را در دستور رهبری کومه له قرار داد.

۲- جنگ نیابتیدر کردستان ایران! علاوه بر فاکتورهای فوق، بخشی از نیروهای مرکز همکاری احزاب کردستانی (دو شاخه دمکرات و سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی)عملا و رسما به عنوان اهرم فشار دولت عربستان، آمریکا و حتی اسرائیل تحرکات نظامی جدیدی را آغاز کردند. حزب دمکرات شاخه هجری عملا جنگ نیابتی را از جانب عربستان در کردستان ایران دنبال میکرد. این اوضاع، ادامه همکاری نزدیک و ماندن در یک جبهه برای کومه له را از نظر سیاسی پر هزینه کرد و در جامعه به اعتبار این جریان لطمه زد و علاوه بر این در صفوف خود این سازمان هم اعتراضاتی را به دنبال داشت.

۳- بالا رفتن اعتبار بلوک پ ک ک بعنوان یک نیروی میلیتانت در سوریه! در ایندوره و پس از جنگ در سوریه و مقاومت نیروهای وابسته و متحد پ ک ک از جمله حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه در کوبانی و عفرین، پ ک ک و شاخه های آن اعتبار بیشتری پیدا کردند. این مولفه بخصوص میلیتانتیسم آن (که آگاهانه بعنوان رادیکالیسم عنوان میشود)، سمپاتی و خوشنامی این جریان، توجیه مناسبی برای نزدیکی بیشتر کومه له با این بلوک شد.

با توجه به مجموعه این فاکتورها است که کومه له امروز جبهه خود را تغییر داده و اساسا با این قطب همکاری میکند. البته بدون اینکه رابطه دوستانه وهمکاری های موردی با بلوک سابق را خدشه دار کند و وارد تخاصمات و جدلی انتقادی و حتی گله گزاری با بلوک دیگر شده و همه پلهای را پشت سر خود خراب کرده باشد.

مشکل پیوستن به پ ک ک برای کومه له و متحدین امروزی او در "قطب چپ در کردستان " (کومه له، کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری، کمیته کردستان حزب حکمتیست و روت سوسیالیستی کومه له) ، نزدیکی پ ک ک با جمهوری اسلامی و رابطه نزدیک آنها با محور به اصطلاح شیعه در خاورمیانه است نه ناسیونالیست بودن این بلوک! انتقاد از این انتخاب و چرخش و اولتیماتوم تعیین تکلیف اساسا به این دلیل است وگرنه نزدیکی و هم جنبشی بودن کومله و احزاب ناسیونالیست در کردستان را نه ما که خود ابراهیم علیزاده سالها است اعلام کرده و کنگره اخیر کومه له بر آن مهر تائید زد.

کومه له مدتها است سیاست شناخته شده ناسیونالیسم کرد مبنی زندگی در شکافهای منطقه را در پیش گرفته و معضلات جدید، آرایش جدید در منطقه، نا امنی کردستان عراق، سیاست رقبایش در کردستان ایران، و اساسا بن بست سیاسی و بی افقی مطلق حاکم بر کومه له راهی جز این انتخاب و زیر چتر بلوک دیگر ناسیونالیسم کرد رفتن را در مقابل رهبری این سازمان باقی نگذاشته است. این در شرایطی است که رهبران پ ک ک رسما اعلام کرده اند که مقابله با جمهوری اسلامی و سرنگونی آن به نفع ترکیه است و با این بهانه جهت پرو جمهوری اسلامی خود را توجیه میکنند. آنها در مقاطع مختلف این نزدیکی و دفاع از ایران را در اشکال مختلف بیان کرده اند. سازمان "کودار" که به اصلاح شاخه سیاسی این جریان در ایران است رسما از جمهوری اسلامی دفاع میکند و راه و چاه نشان میدهد که چگونه کمک کند، جمهوری اسلامی در دل عروج مردم ایران و اعتراضات دیماه و در امتداد آن، جان سالم بدر ببرد. اما کومه له به این چرخش نیاز داشت. نیازی که رهبری کومه له آماده پرداختن هزینه آن حتی در صفوف خود هم هست!

نزدیکی کومه له و همکاری و دوستی آن با احزاب ناسیونالیست کرد، دفاع رسمی و علنی رهبری این سازمان از اتحادها و نزدیکی ها و حشر و نشر با آنها تاریخی به قدمت تاریخ جدید این جریان، بعد از خروج ما از حزب کمونیست و کومه له، دارد. در این تاریخ و در مقاطع مختلف ما به نقد این جریان به عنوان جناح چپ جنبش ناسیونالیسم کرد و سو استفاده آن از اعتبار تاریخ کمونیستی کومه له در خدمت این جنبش پرداخته ایم. بی تردید و مستقل از ماهیت و سیاست کومه له، اصولا یک نیروی اپوزیسیون وارد همکاری و رابطه نزدیک با متحدین دولتی که علیه اش مبارزه میکند نخواهد شد و انتقادهایی که از این موضع به رهبری این جریان میشود، مبنایی واقعی دارد. اما و مستقل از این در دنیای واقعی نه ماهیت کومه له عوض شده است و نه کومه له سرنگونی طلبی را زمین گذاشته است. کومه له در چارچوب یک جنبش و میان احزاب یک جنبش که خود را متعلق به آن میداند و سالهای مدیدی است به دو شاخه متخاصم تقسیم شده اند، صندلی عوض کرده است. این ماجرا سرسوزنی نشانه تغییر ماهیت این جریان نیست و کومه له روی صندلی همیشگی خود در تاریخ اخیر ایستاده است. کومه له مستقل از اینکه امروز با کدام شاخه ناسیونالیست کرد متحد است، سالها است که آگاهانه بعنوان جناح چپ جنبش ناسیونالیسم کرد و به عنوان عضوی از آن فعالیت میکند. این یک انتخاب آگاهانه سیاسی است نه لغزش.

توجیهات کومه له و رهبری آن

ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له بدنبال اطلاعیه دبیرخانه سازمان خود و در جواب به منتقدین خود و اینکه آنها از این ماجرا و حضور و همکاری کومه له بی اطلاع بوده اند و در توجیه حضور در کنگره ملی پ ک ک، استدلالات همیشگی این جریان را به عنوان دلیل و برهان می آورد.

او اشاره میکند که از همان اوایل، در فاصله سالهای ١٩٩٨ تا ٢٠٠٠، که به ابتکار پ ک ک استارت "کنگره ملی کرد" زده شد، در اجلاسهای شکل دادن به این مرکز، حضور داشته اند و اما به توافق نرسیده اند. میگوید چند سال قبل و در دور دوم این تلاش و شکل گیری این نهاد، صاحبان اصلی این ماجرا پلاتفرمی داشته اند که برای کومه له هم ارسال میکنند.

او میگوید: "پلاتفرمی داشتند و برای ما هم فرستادند و ما ملاحظات خود را روی آن نوشته و فرستاده ایم که کمتر نکات ما را دخیل کردند و لذا ما عضو آن نشدیم و اما به عنوان مهمان در اجلاس آن شرکت کردیم". در ادامه هدف شرکت در این اجلاسها را وجودشان در جنبش کردستان، منافع این جنبش، دیالوگ با احزاب سیاسی و مسئله ستم ملی بر مردم کردستان و... بیان میکند. ابراهیم علیزاده در همین بحث و در گذشته هم به این میپردازد که کومه له همیشه با احزاب سیاسی کردستان رابطه داشته است، و به تشکیل هیئت نمایندگی در سال ۵۸ برای مذاکره با جمهوری اسلامی را بعنوان نمونه و شاهدی بردرستی این سیاست اشاره میکند.

اینها تقریبا استدلالات و توجیهات همیشگی کومه له است و ابراهیم علیزاده هم برای چندمین بار به آن متوسل شده است. در این مورد چند نکته را اشاره خواهم کرد. ابتدا به موقعیت امروز ناسیونالیسم کرد خواهم پرداخت و بعد به توجیه ستمگری ملی و اینکه گویا کومه له همیشه چنین سیاستی را داشته است، می پردازم.

موقعیت امروز ناسیونالیسم کرد

واقعیت این است که ناسیونالیسم کرد علیرغم اینکه ماهیتا نمایندگی بورژوازی کرد یا بخشی از آنرا میکند و مسئله کرد و ستم گری ملی پرچم او و بهانه ای جهت بسیج نیرو و فشار به دولت مرکزی برای گرفتن سهمی از قدرت و ثروت جامعه است، اما امروز تفاوتهایی با گذشته دارد که عکس گرفتن با آنها را پر هزینه کرده است.

امروز ناسیونالیسم کرد با همه شاخه های آن، برای نیل به اهداف خود، با یکی از قطبهای امپریالیستی و ارتجاع منطقه متحد است. تحولات این دوره خاورمیانه و به خاک و خون کشیدن کل این منطقه، آوارگی و ویرانی و خانه بدوشی مردم محروم و با خاک یکسان شدن چند کشور را دنیا شاهد بوده. در کل این تحولات کل احزاب ناسیونالیست کرد میان دو قطب ارتجاع امپریالیستی و متحدین منطقه ای آنها یعنی قطب ناتو به سرگردگی آمریکا و همراهی دولتهای عربستان، اسرائیل و... و قطب روسیه، سوریه، ایران و ترکیه (ترکیه در ابتدای این بحران با قطب امریکا و عربستان بود)، تقسیم شده اند. هر گروه و جریان و دسته و حزبی در چهارچوب اهداف یکی از این قطبها و دولتها به نام "منفعت" مردم کردزبان جنگیده اند و در صف آنها ایستاده اند. لذا ناسیونالیسم کرد موقعیت متفاوتی از احزاب ناسیونالیستی در سال ٥٧ و ٥٨ ایران را دارند، که آنزمان هم تشکیل جبهه و دست در گردنی و دوستی با آنها و به رخ کشیدن آن به عنوان "احساس مسئولیت" در قبال "جنبش کردستان" هیچوقت جایز نبود.

اشاره به تجربه هیئت نمانیدگی هم کمکی به ابراهیم علیزاده نمیکند. تفاوت عمیقی میان همکاری موقتی و موردی با احزاب کردی با تشکیل جبهه کردها وجود دارد. تشکیل هیئت نمایندگی در سال ۵۸ یک همکاری موردی برای عقب زدن تعرض یک رژیم ضدانقلابی بود که در تلاش سرکوب انقلاب بود و نه یک جبهه و ائتلافی برای سهم گیری، نه از سر "احساس مسئولیت" در قبال "جنبش کردستان"، یا برای سری در سرها درآوردن کردها و ....! ابراهیم علیزاده بهتر از هر کسی به تفاوت این دو سیاست آگاه است اما برای توجیه سیاست راست و ناسیونالیستی خود دست به چنین مغلطه کاری میزند.

در ضمن شاخه پ ک ک متحد ایران است و عملا در کنار جمهوری اسلامی ایستاده است و رسما به عنوان پرو جمهوری اسلامی یک مخاطرات جدی در تقابلهای آتی مردم ایران و اساسا مردم در کردستان با جمهوری اسلامی است، کاری که در دوره انقلاب ایران و پیروزی جمهوری اسلامی جریان بارزانی به عهده داشت. سیاست آندوره کومه له نه آشتی با بارزانی و تشکیل جبهه کردی، بلکه افشا ماهیت ارتجاعی این نیرو، تقابل روشن سیاسی و حتی نظامی با نیروهای آنها ( معروف به قیاده موقت) بود.

بعلاوه هم پیمانان و دوستان و متحدین دیروز کومه له، امروز در کردستان عراق حاکم اند. اتحادیه میهنی و بارزانی و جریان تغییر(گوران) همراه دو جریان اسلامی، بیش از دو دهه است در اقلیم کردستان حکومت میکنند. بیش از دو دهه است تمام دارای های جامعه کردستان و هست و نیست مردم محروم و خصوصا طبقه کارگر در کردستان عراق را در کیسه خود کرده اند و همه به میلیاردرهای منطقه تبدیل شده اند. بیش از دو دهه است طبقه کارگر و مردم زحمتکش جامعه کردستان، برای گرفتن حداقلی از ثروتی که خود تولید میکنند با دوستان و هم پیمانان ابراهیم علیزاده در حاکمیت در جدال هستند. میزان محرومیت و فقر و بیکاری و بی امکاناتی دهها طغیان گرسنگان را کردستان عرا ق شکل داده بطوریکه دفاتر و دم و دستگاه این احزاب را مردم معترض در هر جا قدرتش را داشتند به آتش کشیدند. بالاخره هر آدم با شعوری حق دارد بپرسد چرا کومه له در میان این دو طرف جدال، در جدال میان طبقه کارگر و مردم محروم کردستان عراق با بورژواهای کردستان، کنار حاکمان و فرعونهای کردستان ایستاده است. این چه کمونیستی است که نه تنها چشم و گوش خود را بر همه فجایعی که ناسیونالیستهای "کرد" حاکم به مردم تحمیل کرده اند، بسته است بلکه به نام حکومت "نوپای" کردستان و با توجیه دیپلماتیک و... از آنها دفاع میکند؟

اجازه بدهید کمی در این رابطه توضیح دهیم. اینجا خطابم ابراهیم علیزاده و کسانی نیست که به این نزدیکی افتخار میکنند. خطابم کارگر و کمونیستی است که برای رهایی و زندگی انسانی و برای سوسیالیسم و جامعه ای برابر تلاش میکند و کماکان کومه له را در صف این مبارزه میبیند. یک لحظه خود را جای کارگر کمونیست در کردستان عراق قرار بدهید که امروز قاعدتا امر او انقلاب و سرنگونی حاکمان بر کل عراق و از جمله کردستان عراق است. یک لحظه خود را جای کارگری آگاه بگذارید که روزانه در تلاش اتحاد کارگری، برای بیرون کشیدن لقمه نانی از گلوی حاکمان و بورژواهای کرد در اربیل و سلیمانیه است. یک لحظه خود را جای کارگران و مردم محروم آواره از کردستان سوریه بگذارید که از سر ناچاری و بدلیل فقر و گرسنگی، بدتر از کارگر افغانستانی در ایران، با یک چهارم حقوق کارگر "بومی" در کردستان عراق مشغول کار و بردگی است و شاهد استثمار وحشیانه و برده وار خود توسط "برادران کومه له و دوستان" آنها، توسط اقمار اتحادیه میهنی و بارزانی و گوران و جریانات اسلامی عضو کنگره ملی، هستند. یک لحظه خود را جای دهها هزار کارگر و خصوصا زنان کارگری بگذارید از کشورهای آسیای شرقی برای یافتن کار و تامین زندگی به کردستان عراق مهاجرت کرده اند و به عنوان کنیز و نوکر روسای کرد و سرمایه داران کردستان، ٢٤ ساعته برای چند دلار مشغول کارند و آنها را تر و خشک میکنند، و همه نوع سواستفاده از تجاوز تا گروگان گرفتن پاسپورت و .. را شاهد اند. و این اکثریت محروم جامعه روزانه شاهد دوستی و دست در گردنی و حشر و نشر جمعی به نام کومه له و کمونیست با اربابان حاکم اند! اگر شما جای آنها باشید چه جوابی به کارگر معترض به استثمار در میان آنها خواهید داد. به قول رهبران کومه له میگویید "جنبش کردستان" و منفعت آن ایجاب میکند! کارگر فرضی ما حق ندارد بگوید این جنبش کردستان چه جانوری است که منافع آن شما را با دشمنان قسم خودره من همیشه دست به گردن و دوست و همدم کرده است؟ حق ندارد بگوید لطفا به اسم من و دفاع از من و از کیسه کمونیسم من، دوست و یار و یاور همیشگی دشمنانم نشوید؟ حق ندارد بگوید دفاع از آنها چیزی جز تلاش برای ادامه بردگی من و هم طبقه ای هایم در این جامعه نیست؟ کارگر فرضی حق ندارد برگردد و بگوید لطفا دروازه جنبش کردستانی که شما را مجبور میکند دوست و هم پیمان و مدافع حکومت اقلیم کند را به گل ببندید؟ حق ندارد بگوید که چنین "کمونیستی" پشیزی ارزش ندارد؟ اگر شما بودید همین را تحویل کمونیستهای فرضی نمیدادید؟ کدام آدم انسان دوستی است که این همه فجایع حاکمین کرد را با توجیه منفعت کرد از شما بپذیرد؟ آیا اینها نباید هر انسان کارگر دوست و ضد ظلمی راهزار بار از چنین "کمونیستهایی" بیزار و متنفر کند؟

رهبری کومه له در توجیه دوستی و نزدیکی و دفاع عملی خود از این جریانات میگویند "آنها همیشه و از قدیم با امثال اتحادیه میهنی رابطه دوستی داشته اند". اینکه ما از قدیم با آنها رابطه داشته ایم در کجای دنیا توجیه این درجه از افت را خواهد کرد و کدام انسان با عمق شعور یک بند انگشت را قانع خواهد کرد. آیا اگر عده ای "کمونیست" فرضی مثل شما، قبل از به حاکمیت رسیدن جمهوری اسلامی با خامنه ای، رفسنجای، خمینی، روحانی و خاتمی و بقیه، به عنوان اپوزیسیون حکومت پهلوی، رابطه دوستی و حشر و نشر و "دیالوگ" داشته و امروز با این توجیه کنار جمهوری اسلامی می ایستاد، با روسای آنها در دوستی باز میکرد، در مرگ خمینی و رفسنجانی به ماتم می نشست و در توصیف شخصیت والای انها میگفت و مینوشت، در انواع کنگره های جریانات اسلامی شراکت میکرد و عضو مهمان آن میبود و گاها هم موافقشان میشد، در مورد او چه قضاوتی داشتید؟ آیا کمونیست فرضی فلسطینی یا کمونیستها دنیای عرب، هم حق دارند با حماس با همان توجیهات شما در دوستی باز کنند، در کنگره های آنها با شراکت مثلا الفتح و حزب الله لبنان و متحدین آنها به بهانه "حق مردم فلسطین" که کمتر از مسئله کرد در منطقه و جهان اهمیت ندارد، شراکت کنند و گاها هم با آنها توافقاتی حاصل کنند؟ بی هیچ تردیدی در چنین شرایطی نصف صفوف امروز همین کومه له و حزب کمونیست ایرانش بر میگشت و به عنوان جریانی ضد کارگر و راست و پرو اسلامی از او اسم میبردند. چرا این احکام وقتی شامل ناسیونالیستهای کرد حاکم است، شامل دوستان آنها نخواهد شد؟

خلاصه و مستقل از اینکه مقابله با ناسیونالیسم به عنوان سمی ضد کارگری وظیفه هر کمونیستی است، اما امروز ناسیونالیسم کرد در کل منطقه همپیمان و متحد هر ارتجاعی از ترکیه، ایران، عربستان، اسرائیل، سوریه و دولتهای بزرگ مثل آمریکا و روسیه است. در ایران جنگ نیابتی میکنند، در همه جا برای اهداف خود حتی علیه همدیگر اسلحه میکشند و به نام منفعت کرد عراق علیه حزب ناسیونالیست ترکیه و به نام منفعت کرد ترکیه علیه بقیه هر کار ناشایستی میکنند. کومه له از من و شما بیشتر به اینها آگاه است و او هم قلبش آنجا میزند و انتخاب آگاهانه کرده است. این حقایق فاکت واقعی در مقابل چشم همگان است و کسانی که اینها را نمی بینند و کتمان میکنند، لابد منافع زمینی و انتخابهای سیاسی و جبهه و جنبشی که به آن تعلق دارند را به نمایش میگذارند. این بهانه ها برای هیچ کارگر آگاهی نه تنها قابل قبول نیست که مورد انزجار است.

توجیه مسئله کرد و "جنبش کردستان"

ابتدا در مورد جنبش کردستان چند نکته را بگویم. اینکه گویا ما جنبشی به نام جنبش کردستان داریم که از کارگر و کمونیست و زن و مرد آزادیخواه تا بورژوا و استثمارگر و جریانات بورژوایی، قومی و سنی مذهب و ... را در خود جای داده است، پوچ و بی پایه است. اینها استدلال آبکی امروز رهبری کومه له برای توجیه راهی است که انتخاب کرده اند. کردستان مثل هر جامعه بورژوایی دیگر از دو طبقه اصلی بورژوازی و طبقه کارگر و اقشار میانی تشکیل شده است. این دو طبقه و احزاب متصل به آنها هیچ زمانی در یک جنبش به اسم جنبش کردستان جایی نگرفته و نمیگیرند. زمانی که ما اسم جنبش انقلابی کردستان را وارد ادبیات سیاسی (در حزب کمونیست ایران و کومه له آن دوره) کردیم منظورمان جنبشی بود که کمونیستها در راس آن بودند و نه برای خودمختاری و فدرالیسم که برای آزادی و برابری مبارزه میکرد و هیچ زمانی حزب دمکرات و اقمار دیگر ناسیونالیست و مذهبی مخالف جمهوری اسلامی را، در این جنبش به حساب نیاوردیم. جنبش ما و حزبی که آقای علیزاده زمانی عضو رهبری آن بود هیچگاه در کردستان قائل به یک جنبش واحد و انهم انقلابی نبودیم. کوهی از ادبیات مارکسیستی در این رابطه، سیاستهای رادیکال و کارگری حزب کمونیست ایران و کومه له سالهای ۶۰ تا ۷۰ شاهد این ادعا هستند. در مقابل این جنبش، جنبش ناسیونالیست کرد با عمری طولانی حضور داشت و جامعه کردستان علاوه بر مبارزه با جمهوری اسلامی شاهد کشمکش این دو جنبش، در همه سطوح آن، در مقابل هم بود. حملات مکرر حزب دمکرات به کومه له و سرانجام تحمیل جنگ سراسری به ما بخشی جدی از این کشمکش بود. همان زمان حزب دمکرات با ما جدل داشت که چرا او را در این جنبش انقلابی به حساب نمی آوریم. اینکه امروز همه اینها را کومه له و جریانات چپ بورژوا به اسم جنبش کردستان یا جنبش انقلابی کردستان نام میبرند، بیش از هر چیز تعلق خود این نیروها را به جنبش ناسیونالیستی کرد نشان میدهد.

اما در مورد مسئله کرد. ستم گری ملی در کردستان و جدال بر سر این ماجرا شکافی در میان طبقه کارگر و مردم کردستان با کارگران و مردم در بقیه ایران ایجاد کرده است. اکنون قصدم پرداختن به این مسئله و دلایل آن نیست. اما وجود این حقیقت کمونیستها را ناچار میکند که نه تنها خوهان رفع این ستم شوند که بعلاوه راه حلی برای آن پیدا کنند و مانع سوء استفاده احزاب ناسیونالیستی از این ستمگری و دامن زدن به انشقاق و دشمنی میان طبقه کارگر شوند.

تا جایی که به ما برگردد، ما رفراندم را به عنوان راهی که در آن مردم این منطقه به جدایی و تشکیل دولت مستقل و یا ماندگاری در چهار چوب ایران با حقوق برابر شهروندی رای بدهند، طرح کرده ایم. رفع ستم ملی و ضرورت یافتن راه حلی برای آن امر ما کمونیستها است. اما همزمان تلاش برای رفع ستم ملی هیچگاه توجیهی برای آوانس دادن به هیچ حزب و جریان و گروه ناسیونالیستی نشد. مارکسیستها تاریخا و در دوره حزب کمونیست ایران و کومه له قبل از جدایی ما ضمن داشتن راه حل خود برای مسئله کرد و دفاع از آن، یک طرف جدی مبارزه دائمی علیه ناسیونالیسم کرد و احزاب آن، که از این ستمگری برای نیل به اهداف خود و سهم گرفتن از قدرت سو استفاده میکردند، بود. یک بخش از جواب مارکسیستی به مسئله ملی (اینجا مسئله کرد) مبارزه قاطع و دائمی با ناسیونالیسم به عنوان سمی که با اتکا به یک معضل اجتماعی، در تلاش حفظ انشقاق و فاصله موجود و افزایش آن با تقسیمات قومی و ملی است. لذا وجود مسئله ای ملی به نام مسئله کرد کارت برادری با احزاب و جریانات قومی و ملی (کاری که کومه له میکند) نیست. یک وجه جدی حل این مسئله و در کنار راه حل آن، افشای ناسیونالیسم کرد و زدودن ذهنیت ناسیونالیستی از ذهن هر کارگر کرد زبان و هر زن و مرد ستمدیده ای است.

کومه له به بهانه اولی یعنی وجود ستمگری ملی، برادری و هم پیمانی و مماشات خود با ناسیونالیستها و دفاع از آنها را توجیه و به این صورت هم منفعتی بورژوای کرد زبان با کارگر کرد زبان را به عنوان آحاد یک "ملت" تبلیغ میکند. اینجا دیگر خود جریان مدعی کمونیسم به عنوان یک جریان ناسیونالیستی عرض اندام میکند. در این میان عملا، این کمونیسم است که قربانی شده و بعنوان شعار و پرچمی بی مسما ناسیونالیست چپ (کومه له) برای نیل به اهداف ناسیونالیستی علم شده است. عمل کومله و پراتیک آن دفاع از ناسیونالیست است و ستم گری ملی بهانه است. اگر رفتار و کردار کومه له با ستم ملی در کردستان را تعمیم دهیم، آنوقت بدلیل ستمگری مذهبی در سوریه باید از گروههای اسلامی سنی از جمله داعش هم دفاع کرد. باید از جریانات سنی امثال مفتی زاده در دوره انقلاب ٥٧ دفاع میکردیم. باید از جریان سنی رزگاری که وقت خود کومه له آن زمان آنها را خلع سلاح کرد، دفاع میکردیم. باید از احزاب مختلف ناسیونالیستی در ایران دفاع میکردیم، کاری که حزب دمکرات وقت خواستار آن بود و هزار بار کومه له کمونیست آن دوره جواب "نه" داد. وجود ستم ملی توجیه دفاع از ناسیونالیسم نیست و کسی که به این بهانه با ناسیونالیستها هم پیمان و هم جبهه است در دنیای واقعی خود ناسیونالیست است و در چشم کارگر کرد زبان خاک میریزد.

رابطه با عراق و هیئت نمایندگی خلق کرد

رابطه بی قید و شرط با عراق و مقایسه آن با هم پیمانی و دوستی و دفاع از ناسیونالیستهای کرد، چنان کودکانه است که انسان انگشت به دهان میشود. گرفتن امکانات از عراق در دوره ای بدون اینکه وارد هیچ همکاری و هیچ آوانسی به دولت صدام شده باشید و آوردن آن به عنوان توجیه همکاری امروز کومه له با ناسیونالیستها کرد و حاکمان بر کردستان عراق، اینقدر سطحی و نامربوط است که هوادران کومه له در دور افتاده ترین روستاهای کردستان را هم قانع نمیکند. هدف این توجیهات قطعا صفوف خود کومه له و حزب کمونیست ایران است. پناه بردن به این مسئله در توجیه راهی که این جریان در پیش گرفته است، بیش از هر چیز استیصال و درماندگی رهبری کومه له و توصل به فریب را نشان میدهد.

در مور هیئت نمایندگی مردم کردستان در یک دوره تاریخی معین که کردستان در دست احزاب سیاسی و از جمله ما کمونیستها بود، و توجیه همکاری و دوستی کنونی و دفاع کومه له از ناسیونالیسم کرد ، این هم دست کمی از استدلال رابطه با عراق را ندارد. در چهل سال حاکمیت جمهوری اسلامی تنها یک بار و نه بیشتر شرایطی پیش آمده است که مذاکره با اپوزیسیون جمهوری اسلامی در دستور جمهوری اسلامی قرار گرفت. در این دوره هم نیروهای سیاسی حاکم بر کردستان و هم جمهوری اسلامی، هر کدام از سر منفعت خود میخواستند وقت بخرند و مذاکره راه این وقت خریدن بود. مسلم است هر نیروی مسئولی در چنین شرایطی تلاش میکند وارد مناسبات و توافقی با بقیه نیروهای اپوزیسیون شود و در مقابل جمهوری اسلامی تلاش کند هماهنگ و یکدست ظاهر شود. این از آن مواردی است که ممکن است در حیات هر نیروی اپوزیسیونی پیش آید. اما این توجیه نزدیکی، دوستی و تشکیل جبهه و حضور دائمی هیچ نیروی مدعی کمونیسم و مدافع کارگر با احزاب و جریانات ضد کارگر و قوم پرست و اسلامی و... نیست.

مشکل کومه له نفس رابطه یا دیالوگ با احزاب ناسیونالیست نیست، کسی از این سر به کومه له انتقادی نکرده است. مشکل دوستی، همکاری دائمی و احساس خودی و هم خانوادگی و دفاع از این کار، دفاع از ناسیونالیسم کرد و در یک جبهه قرار گرفتن با آن، است. بحث دیالوگ با احزاب سیاسی توجیه و کلاه شرعی کومه له برای انتخابی است که این جریان کرده است. معلوم نیست طرفداران دیالوگ و بحث و تبادل نظر چرا در تمام جهان تنها و تنها محافل قومی و ناسیونالیستی و اسلامی از نوع "کرد" را برای این امر "مهم" انتخاب میکنند. شامورته بازی "احساس مسئولیت" در قبال "جنبش کردستان" حتی کودکی را هم فریب نمیدهد! معلوم نیست چرا تشکیلات کردستان این حزب و رهبری حزب کمونیست با همین درجه از "احساس مسئولیت" در سه دهه گذشته حتی یک بار هم شده وارد دیالوگ به جریانات راست اما غیر کرد زبان نشده اند. معلوم نیست در همین دوران حساس که از آمریکا و عربستان و اسرائیل که هر کدام به صورتی در حال موشدوانی در ایرانند، در این شرایط حساس که مردم آزادیخواه ایران پا پیش گذاشته اند، چرا یک بار هم که شده برای تقابل با راه حلهای امپریالیستی و دخالت ارتجاع آمریکا در ایران و برای تقویت مبارزات مردم و "وحدت طلبی" آنها، تلاشی برای رابطه و نه حتی دوستی با احزاب راست ایرانی انجام نداده اند. معلوم نیست در تمام کره خاکی چرا تنها با گروهها "کردی" از هر نوع و قماشی باید رابطه برقرار کرد و دیدار و گفتگو و حشر و نشر داشت.

مشکل ما کمونیستها و طبقه کارگر با کومه له صرف دیالوگ و ارتباط با احزاب کردی نیست. مشکل احساس یکی بودن، احساس تعلق ملی رهبری کومه له به جنبش ناسیونالیست کرد است. کومه له برای تامین و جواب به این احساس از اعتبار یک تاریخ کمونیستی سواستفاده میکند و به نام این تاریخ و اعتبار آن و با پرچم چپ و کمونیست در جنبش ناسیونالیست کرد و به عنوان شاخه چپ آن جنبش عملا و رسما تلاش میکند کارگر کرد زبان و مردم محروم در کردستان را به باج دهی به ناسیونالیسم کرد و خودی دانستن طبقه سرمایه دار در کردستان ترغیب کند. تلاش میکند به نام کمونیست و چپ طبقه کارگر و مبارزه او را دستمایه سهم گرفتن ناسیونالیسم کرد از حاکمیت کند. این خطری است که باید در مقابل آن سد بست!

منتقدین و گله های درون خانوادگی

در این میان اما انتقادات به کومه له قابل مکث و بررسی است. انتقادات کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری و رفقای جدا شده از حزب ما و تعدادی دیگر به کومه له، اساسا حول اهم پیمانی پ ک ک امروز با جمهوری اسلامی میچرخد. این نقد بیان یک حقیقت است و قطعا میتوان از این سر به کومه له ایراد گرفت. اما این نقد یک سرسوزن به نقد کمونیستی و از موضع منافع طبقه کارگر ربطی ندارد. پایه این نقد صرفا بر مبنای ضدیت با جمهوری اسلامی است و دامنه این نقد بسیار محدود نگرانه و از سر "سازشکاری" به کومه له است. بعضی از منتقدین امیدوارند کومه له به "راه راست" برگردد و از حضور در کنگره ملی کرد پشیمان شود و از خیر آن بگذرد و صفوف نیروهای "چپ و کمونیست" در کردستان را تضعیف نکند. ناسیونالیست بودن بلوکی که کومه له وارد آن شده برای این طیف از منتقدین ثانوی است. اساس ورود کومه له به بلوکی پرو جمهوری اسلامی است!

با استناد به مباحث بالا و با استناد به پراتیک نزدیک به سه دهه کومه له، با استناد به مباحثات خود کومه له و دبیر کل آن در جواب این رفقا، این حرکت و حضور کومه له در جمع متحدین پ ک ک نه جدید است و نه اتفاقی که گویا اخیرا کشف شده است. ابراهیم علیزاده حق دارد بگوید نزدیکی با احزاب کردی، شرکت و حضور در "جنبش کردستان"، تلاش برای بدست گرفتن رهبری این "جنبش"، حضور در اجلاسهای احزاب کردی و همکاری با این احزاب سیاست چند سال اخیر کومه له است و از "بی خبری" این طیف از منتقدین تعجب کند و بگوید همکاری کومه له با همه شاخه های ناسیونالیست کرد به قدمت تاریخ جدید این جریان است.

علاوه بر این چه تفاوتی میان پ ک ک و مثلا جریان بارزانی و طالبانی وجود دارد؟ تاریخ ناسیونالیسم کرد در تمام چند دهه گذشته، زندگی در شکافهای منطقه، جنگ برای مذاکره و کسب امتیاز، ساخت و پاخت با دولتهای مرتجع، جبهه عوض کردنهای دائم برای به قدرت رسیدن است. لازم نیست به گذشته دور برگردیم و همین احزابی که کومه له مدعی است رابطه قدیمی و دوستانه ای با آنها دارد، حدود سه دهه است با جمهوری اسلامی رابطه حسنه دارند. اتحادیه میهنی و حزب تغییر(گوران) و دو جریان اسلامی و... کمتر از پ ک ک پرو جمهوری اسلامی نبوده اند. چه تفاوتی میان پ ک ک و اتحادیه میهنی پرو جمهوری اسلامی و مثلا حزب دمکرات و جریان عبدالله مهتدی و حزب بارزانی پرو آمریکا و عربستان و اسرائیل و ترکیه وجود دارد؟

علاو بر اینها حتی اگر این جریانات ضد جمهوری اسلامی هم بودند، در ضدیت با طبقه کارگر و آزادیخواهی و دفاع از زن ستیزی و تحمیل عقب ماندگی و فرهنگ و سنت عقب ماند و مرد سالار، دست کمی از هیچ ارتجاع دیگری ندارند. مستقل از اینها آیا دوستی و هم پیمانی و دفاع از احزاب بورژوایی و ضد کارگری در هر کجای دنیا، کافی نیست که مورد نقد مستمر هر حزب و جریان کمونیستی قرار بگیرد؟ منتقدین ما در "جبهه چپ در کردستان" سکوت و مماشات تا امروز خود را در مقابل ناسیونالیسم غالب در کومه له را چگونه توجیه میکنند؟ نمیشود زیر پرچم ضدیت با جمهوری اسلامی ناسیونالیسم کومه له را زیر فرش کرد.

بهر صورت این نکات برای منتقدین نه تازه اند و نه کشف جدید من. نقد ناپیگیر، ضد رژیمی از کومه له و رابطه عشق و نفرت آنها با کومه له با نقد ما، نقد از موضع منافع طبقه کارگر، زمین تا آسمان فاصله دارد. این دوستان هم قطعا انتخاب خود را کرده اند، مواضع و سیاستهای ناسیونالیستی کومه له و انتخاب آگاهانه این جریان نه امری جدید است و نه دور از چشم دیگران. مشکل در کومه له و بی اطلاعی این منتقدین ازامضا داشتن یا نداشتن کومه له پای بیانیه "کمیته دیپلماسسی" پ ک ک نیست. مشکل خود آنها، بی افقی شان و نیاز به احساس قدرت کردن در جمع عددی شان، نیاز متقابل آنها با "اتوریته" کومه له و بالاخره اپورتونیسم حاکم در این جریانات است.

رابطه این جریانات با هم، گله گذاری ها، عشق و نفرتها، جنگ و آشتی ها، مستقل از نیازها و استیصال حاکم بر آنها، نقد فرزندان و احزاب یک خانواده است. باید منتظر آشتی دوباره بعد از قهر موقتی میان این جریانات بود.

 

٨ آوریل ٢٠١٩