١٦ آذر امسال اعلام تسلیم نشدن جامعه به حاکمیت بود. در این روز و بعد از جنایات و کشتار مردم توسط حاکمین و خون پاشیدن به اعتراضات مردم آزادیخواه، بعد از اشغال خیابانها توسط مزدبگیران مسلح و مزدوران و دستجات اوباش آنها، بعد از تبلیغات و تهدیدات همه روسای رژیم به اعدام و زندان و... معترضین ، نسل جوان آزادیخواه و برابری طلب در دانشگاههای ایران اعلام کردند که تسلیمی در کار نیست! اعلام کردند تعرض حاکمیت به معیشت طبقه کارگر و مردم محروم، تهدید و ارعاب و کف چرانی جلادان را تحمل نخواهند کرد و در مقابل آن خواهند ایستاد. بعلاوه در این مناسبت دانشجویان امیال و آرزوهای کارگران و اقشار محروم جامعه، در دفاع از آزادی و برابری، ددفاع از حق زن و علیه استثمار و بردگی و علیه کل سیستم حاکم را از صحن دانشگاه رو به جامعه اعلام کردند.

١٦ آذر امسال از این زاویه یکی از برجسته ترین و قابل تقدیر ترین و شیرین ترین، اعتراضات نسل جوان طبقه کارگر از صحنه دانشگاه بود. این اعتراضات ادامه بیانیه های کارگران هفت تپه، شرکت واحد، معلمین و بازنشستگان در محکوم کردم جنایات حاکمیت در آبان بود که در دانشگاه در شکل تجمعات بروز پیدا کرد. به همین دلیل جامعه، طبقه کارگر و همه مردم آزدایخواه آن را ستودند.

اما مراسمهای ١٦ آذر امسال حمید تقوایی را برآشفته کرده است! او با شمشیر چوبین به جنگ نسل جوان سوسیالیست رفته و به دادگاهی آنها پرداخته است.

باید دید چرا حمید تقوایی با اسم و رسم یک حزب که خود را کمونیست مینامد، علیه کارگران و مردم آزدایخواه شمشیر کشیده و چنین شتابان، چنین پریشان و برآشفته به جنگ تحرک سوسیالیستی در دانشگاه رفته است.

بهانه تقوایی برای حمله به تجمعات ١٦ آذر دو شعار در میان مجموعه ای از شعارها، بانرها، سخنرانی ها، بیانیه و... در اصلی ترین دانشگاههای ایران است. این دو شعار عبارتند از: "ایران، فرانسه، عراق، لبنان، شیلی ... مبارزه یکی است: سرنگونی نئولیبرالیسم" و "مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی".

حمید تقوایی به بهانه این دو شعار مبتکرین این مراسمها را، چپ "خط امامی"، "غیر سیاسی"، "پرو رژیمی" و....نامیده است. اما بگذارید یک دقیقه به غلط فکر کنیم این دو شعار نادرست، ناوقت و یا نامناسب است. چرا کل این تحرک آزادیخواهانه پرو رژیمی و خط امامی نام میگیرد؟ چرا به این بهانه مقاومت چپ و سنگر گرفتن در دفاع از اعتراضات آزادیخواهانه آبان به سخره گرفته میشود؟ چرا اعلام حمایت از مردم آزادیخواه از لبنان و عراق تا شیلی و فرانسه، مسخ میشوند؟ مشکل تقوایی نادقیقی"فرمولبندی" نئولیبرالیسم نیست!. 

تقوایی میگوید: "بالاخره نکته آخر و شاید مهمتر از همه اینست که اقتصاد ایران و (همچنین عراق) نئولیبرالیستی نیست و مطلقا هیچ ربطی به نئولیبرالیسم ندارد. سرمایه داری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اساسا با هیچ مکتب سرمایه داری ای خوانائی ندارد. مربوط ترین اسمی که میشود روی آن گذاشت سرمایه داری دزد سالار(کلپتوکراسی) است." 

مستقل از "درافزوده" جدید تقوایی به مارکسیسم و "کشف" سیستم "سرمایه داری دزد سالار"، او تلاش میکند نقد سیستم کاپیتالیستی را به نقد بیت رهبری و "حاکمین برادران قاچاقچی"، بعنوان نماینده "سرمایه داری دزد سالار" تقلیل دهد، کاری که مجاهد و پهلوی و انواع نیروهای راست طرفدار سیستم سرمایه داری و همه رسانه ها و دولتهای بورژوایی میکنند. شعار علیه نئولیبرالیسم در این متن چیزی جز اعتراض به افسار گسیختگی سرمایه و بازار و بی مسئولیتی دولت در قبال شهروندان نیست. روزانه مردم در دنیا و در ایران از سپردن همه چیز از جمله تحصیل، ترانسپورت، درمان، دکتر، بهداشت و... به بازار آزاد و پولی شدن همه چیز، اعتراض میکنند. این افسار گسیختگی را در دنیا سیاستهای نئولیبرالیسم نام میگذارند. لذا افاضات تقوایی در اینکه این نقد سرمایه نیست و نقد مکتب است پوچ است. مشکل تقوایی بر خلاف توضیحات سطحی و ذهنی در مورد یک شعار، سرمایه داری و نئولیبرالیسم نامیدن جمهوری اسلامی از طرف دانشجویان چپ است. مشکل تقوایی اتفاقا نقد نفس سرمایه داری و کل سیستم است. مشکل او این است که دانشجویان کمونیست جنایات و توحش جمهوری اسلامی را پای سیستم کاپتالیستی حاکم بر ایران میگذارند و او از این برآشفته است. 

تقوایی در ادامه میگوید: "قیمتها و سیاستها و سازوکارهای اقتصادی نه بوسیله رقابت و بازار آزاد، بلکه بوسیله خامنه ای و بیت رهبری و برادران قاچاقچی تعیین میشود."

اینجا است که لیدر حزب "کمونیست کارگری" دستش باز میشود و دم خروس نقد نوع مجاهدینی به جمهوری اسلامی از زیر عبای "سرخ" حمید تقوایی بیرون میزند. او منتقد "نظام ولایتی" است. همه گناهها پای خامنه ای و بیت رهبری است، سرمایه داری در این میان بیگناه است و نقد به آن "بی جا و بیخود" در ١٦ آذر ظهور کرده است. تقوایی به دانشجویان میتازد که چرا جمهوری اسلامی را نئولیبرالیسم و سرمایه داری نام گذاشته اند. اینها دزد و قاچاقچی هستند نه سرمایه داری!!! 

اعتراض تقوایی به کمونیستها در ایران پدیده ای قدیمی و آشناست که امروز نئوتوده ای پرو غرب ما به آن پیوسته است. این همان نقد راست در اپوزیسیون ایران به جریان ما در تاریخ چهل ساله گذشته است. این اعتراض بخشی از بورژوازی ایران و نمایندگانش در همین حاکمیت است. بورژوازی که از دخالت ولی فقیه و حاکمیت استصوابی ناراضی و اتفاقا خواهان پایبندی به قوانین بورژوایی و قوانین بازار است، چیزی که تقوایی معتقد است در ایران پیش نمیرود. حمید تقوایی در این زمینه کنار همه بورژواهای ناراضی ایستاده است، کنار جناح دوخرداد و کنار جناح ناراضی بورژوازی ایران به قبضه شدن قدرت در دست بخشی و کم نقش داشتن بخشی دیگر.

در نتیجه این دانشجویان نیستند که سرمایه و اساس و بنیاد آنرا هدف قرار نداده اند، بلکه این تقوایی است که همراه اپوزیسیون راست معضل جامعه را حاکمیت "آخوندهای دزد و قاچاقچی" میداند نه حاکمیت سرمایه. اینجا است که نمیتوان تفاوتی میان نقد تقوایی و مجاهد و رضا پهلوی و ناسیونالیستهای کرد به حاکمیت را از هم جدا کرد. تئوری بافی های سطحی و کشف مکاتب من درآوری "سرمایه داری دزد سالار"، چیزی جز غیر دزد نامیدن سرمایه داری "اصیل" بازار آزاد و نئولیبرالیسم تقوایی نیست. پس زنده باد بازار آزاد و نئولیبرالیسم و مرگ بر سرمایه داری "دزد سالار". این دیگر خود تقوایی است که توده ای نوع طرفدار سرمایه غربی و بازار آزاد شده است. این امتداد همان چپ پرو غرب ایران، همان ناسیونالیست پرو غرب ضد اسلام است که تقوایی در این سالیان طولانی علمدارش بوده است. 

حمید تقوایی میگوید: "یکی بودن مبارزات مردم فرانسه و عراق و شیلی و لبنان نیز بی معنی است. " و در ادامه توضیح میدهد که این "همردیف قرار دادن این حکومت با دولتی مثل دولت فرانسه" و هر دو را نئولیبرالیسم نام نهادن است. میگوید فرانسه و ایران متفاوتند، جلیقه زردها اعتراض کرده و به بانک هم حمله کرده اند اما فرانسه کسی را نکشته و ایران عده زیادی را کشته است.

تقوایی واقعا به سیم آخر زده است. از ضدیت خود با ولی فقیه و "حکومت آخوندی اش" به سخنگو و نماینده هر ارتجاعی از حکومت فرانسه تا نئولیبرالیسم و سرمایه داری بازار تبدیل شده است. او حمایت دانشجویان از اعتراضات مردم شیلی و فرانسه و عراق و لبنان را به بهانه اینکه گویا بورژوازی فرانسه خیلی متفاوت است و تا کنون کسی را نکشته ، به سخره میگیرد. مستقل از هر تحلیل و ارزیابی از سیستم حاکم بر فرانسه و نئولیبرالیسم و سرمایه داری غیر دزد و پاکیزه جناب تقوایی، اما ضدیت او با همسرنوشتی کارگران و مردم آزادیخواه در این کشورها و بهانه گیری های بچه گانه را دیگر جز تعرضی دست راستی و ضدیت با چپ و کمونیسم نمیتوان توضیح داد. مردم عراق و لبنان در اعتراضات خود از مردم معترض ایران حمایت کردند، جلیقه زردهای فرانسه بارها حمایت خود از کارگران هفت تپه و اعتراضات مردم آزادیخواه را اعلام کرده اند. دانشجویان در ١٦ آذر جواب این حمایتهای ارزشمند را دادند و اعلام کردند که درد ما یکی است و مبارزه ما یکی است. حمید تقوایی از این همبستگی و این احساس همسرنوشتی بر آشفته شده است و فریاد میزند تند نروید! مبارزه شما علیه "سرمایه داری دزد سالار"، "حاکمیت آخوندی و ولی فقیه" است! نئولیبرالیسم برازنده آخوند دزد نیست! حمید تقوایی از اینکه چپ و کمونیسم در دانشگاه در ایستگاه ضدیت با استبداد و حاکمیت اسلام پیاده نمیشود و ادعانامه علیه کل سیستم کاپیتالیستی را برمیدارد برآشفته شده است.

توجیهات تقوایی در تفاوت فرانسه و ایران در دنیای واقعی تبلیغات رسانه ها و احزاب و جریانات راست دنیا در توجیه توحش و بربریت دولتهای غربی است. آنها نیز در جواب طبقه کارگر در فرانسه، انگلستان، آلمان و آمریکا و.. ، سوریه، عراق، افغانستان، آفریقا و... را نشان میدهند و میگویند قانع باشید وضع شما بهتر است. 

حمید تقوایی از فرط ضدیت با مخالفان کل سیستم، ضدیت با دانشجویان سوسیالیست، نهایتا آب پاکی هم بر سر دو خردادی ها که گویا در مقابل خط خامنه ای، طرفدار عبور از حکومت مذهبی و رفتن به سوی نئولیبرالیسم و توافق با آمریکا بوده اند، ریخته و میگوید:

"...... این نوع مارکسیسم دستگاهی به توده ایسم هوادار خط امام میرسد. از نظراینان از بعد از خاتمه جنگ ایران وعراق "خط امام به راست چرخید" و با سیاستها نئولیبرالی رفسنجانی همراه شد و همه بدبختیها از آنجا شروع شد. به این ترتیب اولا دهه اول سلطه جمهوری اسلامی، دهه سرکوب وحشیانه کارگر و دانشجو و زنان و کشتارهای دهه شصت، همان دوران طلائی کذائی خط امامیها، از زیر تیغ حمله بدر برده میشود و ثانیا جناح دوخرداد مسئول و عامل همه مصائب و مشکلات معرفی میشود. این همان خط حزب توده، چپ طرفدار خط امام، در هیات مارکسیسم بی دندان و سترون دانشگاهی است. این یک نوع کمونیسم پرو رژیمی و مثل حزب توده بخش تئوریک خط امام است. " 

پرت و پلاگویی این شخص علیه کمونیستها در دانشگاه هر مرزی را درنوردیده است. باید توجه داشت اینها را فالانژهای ضد کمونیست فرشگرد نمیگویند. اینها صحبتهای حمید تقوایی است که هنوز نه تنها اسم خود را کمونیست میگذارد بعلاوه از اعتبار یک جریان کمونیستی در خدمت به خط راست پرو غرب خود سواستفاده میکند.

اینجا برنامه اقتصادی رفسنجانی و نئولیبرالیسم و اختلافات میان حاکمیت در آن دوره مورد بحث من نیست. اما معلوم نیست این آدم چرا خدمات حزب توده به جمهوری اسلامی را پای دانشجویان چپ در ١٦ آذر مینویسد. معلوم نیست این آسمان و ریسمان کردن و تئوری بافی و تاریخ سازی برای دوخردادیها که "مظلوم" واقع شده اند، به دانشجویان چه مربوط است. بعلاوه گله مندی حمید تقوایی از اینکه سرکوب و جنایات دهه شست که به قول او دوران طلائی "خط امامی ها" بوده است و اما همه گناهها را پای دوخرداد نوشتند!!! از کجا می آید. چرا جناب تقوایی این نئو توده ای به دفاع از دوخرداد پرداخته و آنها را از زیر تیغ مسئولیت جنایات دهه شصت خارج میکند. جناب تقوایی از فرط پرت و پلا گویی و ضدیت با ولی فقیه عملا طرفدار رفسنجای و خاتمی و دوخرداد شده است. این نئوتوده ای پرو رفسنجانی و خاتمی است که کل معضلات اقتصادی جمهوری اسلامی و جنایات آن تاریخ را به پای یک جناح مینویسد. اولا رفسنجانی و روحانی به اضافه خاتمی و همه شخصیتهای بالای دوخرداد، همان خط امامی های آن دوران بودند. بعلاوه همه روسای جمهوری اسلامی از بیت رهبری و رفسنجانی، روحانی تا دوخردادهای تقوایی در آن توحش و جنایات و در همه جنایات چهار دهه گذشته سهیم بوده اند. منجمله جناب موسوی که دوره سبز تقوایی با او کشتی نگرفت، در همان دوره نخست وزیر مملکت بود. 

شعار "جنجال برانگیز" دیگر شعار "مجاهد، پهلوی، دو دشمن آزادی" است که فرشگردی ها را به فحاشی علیه کمونیستها کشانده و در میدیای اجتماعی اعلام کرده اند کاری نکنید ما هم شعار "مرگ بر کمونیست" و "زنده باد پینوشه، زنده باد ازهاری" را سر بدهیم.

تقوایی هم به دانشجویانی که شعار "مجاهد،پهلوی، دو دشمن آزادی" را سر داده اند میتازد و میگوید این شعار در مبارزه علیه جمهوری اسلامی خدشه وارد میکند، در جنبش سرنگونی تفرقه می اندازد. تقوایی سراغ شعار "بحث بعد از مرگ شاه" میرود تا مانع ایجاد تفرقه در جنبش سرنگونی "ولی فقیه" شود. 

تقوایی هر نوع مقابله با همراهان امروز خود در جنبش برای سرنگونی "بیت رهبری" را به زیان خود و جنبش خود میداند. مستقل از اینکه تقوایی و مجاهد و پهلوی با کدام پرچم و با چه تاریخ و سابقه ای در این نوع از "جنبش سرنگونی" حضور به هم میرسانند، همه یک امر مشترک و آنهم بزیر کشیدن ولی فقیه و شخص خامنه ای را هدف قرار داده اند. تقوایی هر نوع نقد و مقابله با هم جبهه و هم جنبشی های خود را به باد نقد میگیرد و عاملین آنرا نفرین میکند. کمونیستها به حق عضو این جبهه و جنبش "ضد ولایت فقیه" و "سرمایه داری دزد سالار" نیستند، به همین دلیل تقوایی در تعرض و شانتاژ علیه آنها گوی سبقت را از مجاهد و فرشگردهای ربوده است. به همین دلیل "با اپوزیسیون نمیجنگیم" حمید تقوایی، یعنی با اعضای این جنبش و جبهه نمیجنگیم و نه با کمونیستها! او علیه کمونیسم همه تعارفات را کنار گذاشته و شمشیر از رو بسته است.

 اما باید اذعان کنم که تقوایی حق دارد. شعار علیه مجاهد و پهلوی و نقد آنها به عنوان جریانات ضد کارگر و ضد آزادی و برابری، لطمه ای به جبهه متحد تقوایی و برای سرنگونی ولایت فقیه است. اما مشکل تقوایی این است که جامعه ایران برای اینگونه نقدها و این نوع سرنگونی طلبی ها تره خرد نمیکند. طبقه کارگر ایران و مردم آزادیخواه میدانند که هیچ امر مشترکی با پهلوی و مجاهد ندارند. میدانند از همین اکنون باید افق و امیال این ارتجاع را افشا کنند و صف مستقل خود را تشکیل دهند. میدانند اینگونه سرنگونی طلبان خود دستکمی از حاکمان کنونی ندارند.

بگذار تقوایی همراه پهلوی و خانم رجویی عزا بگیرند، کارگران و مردم آزادیخواه به نام وحدت طلبی و جنبش همگانی سرنگونی طلبانه به هیچ ارتجاعی باج نمیدهند و کمونیستها حقایق را به جامعه اعلام و مانع خاک پاشیدن تقوایی ها به چشم کارگران میشوند. بی شک در این میدان رسوایی نصیب کسانی میشود که به نام چپ، طبقه کارگر و مردم آزادیخواه را به سلاخی زیر چتر راست دعوت میکنند.

١٦ دسامبر ٢٠١٩