شیوع ویروس کرونا و وضع وخیم مردم ایران، بار دیگر مسئله تحریمهای اقتصادی آمریکا علیه ایران و جایگاه نفس تحریم اقتصادی یک مملکت و عوارض زیانبار آن بر زندگی مردم را زنده کرده است. در این زمینه تا کنون از جانب برخی از دولتها، از امریکا درخواست شده ، با توجه به شیوع کرونا به تحریم اقتصادی ایران پایان دهد.

در این میان علاوه بر جمهوری اسلامی جریانات و گروههای مختلف به حرف آمده اند و هر کدام از زاویه منافع جنبشهای سیاسی متعلق به خود، له و علیه تحریم سخن گفته اند. جمهوری اسلامی و بورژوازی حاکم بر ایران و مدافعان نظام که طبیعتا مخالف تحریم اقتصادی حکومتشان هستند، مثل همیشه تلاش میکنند بار تحریم اقتصادی را بر دوش طبقه کارگر و مردم محروم بیندازند. تلاش میکنند بی حقوقی، فقر و گرانی، عدم تلاش برای تامین امکانات اولیه جهت مقابله با کرونا و نجات جان انسانها و در یک کلام بی مسئولیتی حاکمیت در قبال زندگی اکثریت مردم را با این استدلال که "تحریم هستیم" توجیه کنند.

دسته دوم جریانات راست و چپ بورژوایی، ناسیونالیستی، قومی و... در اپوزیسیون هستند که خواهان ادامه تحریمهای اقتصادی ایرانند. این دسته مخالفت خود با جمهوری اسلامی و جنایتکاری آن را توجیهی برای دفاعشان از تحریم اقتصادی ایران میدانند. در میان این دسته صفی رنگین کمان از فرشگردی ها و طرفداران سلطنت تا انواع جریانات و گروههای ناسیونالیستی، قومی و.... تا مجاهدین در اپوزیسیون جمهوری اسلامی قرار دارند. در میان این صف "حزب کمونیست کارگری" نیز قرار دارد که با توجیهات "عامه پسند" و اینکه البته مخالف تحریم هستیم و اما با هزار اما و اگر و ... رسما چیزی جز دفاع از تحریم اقتصادی ایران را بیان نمیکنند.

در مقابل همه اینها کمونیستها و همه کسانی قرار دارند که تحریم اقتصادی ایران را بدلیل تاثیرات مخرب آن بر زندگی مردم محکوم میکنند. این دسته تحریم اقتصادی را به عنوان سلاح کشتار مردم محروم، به عنوان ابزار قطع نان و شیر و داروی دهها میلیون انسان نه تنها محکوم که تحت هیچ شرایطی قبول نمیکند. این طیف از اپوزیسیون ضمن مقابله با توجیهات حاکمیت، ضمن افشا و مقابله با تبلیغات جمهوری اسلامی در توجیه فقر و به حقوقی مردم به بهانه تحریم، خواهان قطع فوری تحریمهای اقتصادی هستند.

در این نوشته بطور مشخص به مباحثات اخیر "حزب کمونیست کارگری ایران" و دفاع شرمگینانه آنها از تحریم اقتصادی در لفافه "برخورد زنده به شرایط و کلیشه نساختن از مخالفت با تحریم اقتصادی و ..."، خواهم پرداخت.

در این حزب تعدادی از اعضا رهبری آن از جمله اصغر کریمی، حمید تقوایی و کاظم نیکخواه هر یک به مناسبتی و به شکلی در مورد تحریم اقتصادی و سیاست و جهت حزبشان پرداخته و رسما و عملا از تحریم اقتصادی دفاع کرده اند. اصغر کریمی به نام دفاع از موضع حزب خود، تلاش ناموفق و ناموجهی کرده است که با استناد به خاطرات نه چندان دقیق خود، موضع راست حزبش را به منصور حکمت نسبت داده و او را هم شریک آن کند.

اصغر کریمی طی نوشته ای زیر عنوان "حزب کمونیست کارگری و تحریم اقتصادی" اشاره میکند که:

"تا جایی که به منصور حکمت مربوط میشود نکاتی که در جلسه هیئت اجرایی حزب در اوایل دهه نود گفت نشان میدهد که او چقدر به این مساله سیاسی برخورد میکرد و از آن یک اصل خدشه ناپذیر نساخت. تبصره هایی که او روی بحث من گذاشت بسیار واضح و غیر قابل تفسیر است. مواردی را بعنوان مثال برشمرد که در وضعیت های معین و خاصی نمیتوان مخالف تحریم اقتصادی بود."

او در ادامه در مورد سیاست حزبشان مینویسد:

تحریم اقتصادی در شرایط کنونی را (البته نه درمورد تحریم تجهیزات نظامی و تحریم سپاه پاسداران و امثالهم) به زیان مردم میدانیم و محکوم میکنیم اما در عین حال بر این نکته هم واقفیم که تحریم اقتصادی ممکن است در شرایطی پروسه سرنگونی انقلابی رژیم بقدرت مردم را تسریع کند و مورد استفاده مردم قرار بگیرد. (تاکیدات از من است)

اجازه بدهید ابتدا تکلیفمان را با نامربوطی "خاطرات" اصغر کریمی در رابطه با موضع "منعطف" منصور حکمت از زبان خود حکمت و حزبی که او در راسش بود را روشن کنیم، بعد به سیاست مورد دفاع اصغر کریمی و حزبش و چرایی آن برخواهیم گشت.

منصور حکمت در دوره حیات خود و در مقاطع مختلف از بحث تحریم اقتصادی ایران تا تحریم اقتصادی عراق و در مباحثات مربوط به بحران خاورمیانه، سیاه روی سفید و بدون هیچ انعطاف و اما و اگری هر نوع تحریم اقتصادی را محکوم کرده است. "خاطرات" اصغر کریمی و تلاش برای گره زدن سیاست حزبش به منصور حکمت با اتکا به این خاطرات نه تنها نادقیق و غیر واقعی نامسئولانه، که بعلاوه تلاشی اپورتونیستی برای توجیه سیاست به غایت راست و ارتجاعی حزب مطبوعش با استفاده از اعتبار و اتوریته منصور حکمت در جنبش کمونیستی است. تلاشی که باید در مقابل آن ایستاد و آنرا خنثی کرد.

منصورحکمت در مصاحبه ای با نشریه کمونیست در اکتبر ١٩٩٠-مهر ماه ١٣٦٩ تحت عنوان، "در باره بحران خاورمیانه"، در مورد تحریم اقتصادی عراق توسط آمریکا و هم پیمانان او مینویسد:

" ... گرو گرفتن غذا و داروى ميليونها انسان هم، که تازه طبق قطعنامه سازمان ملل مجاز نيست، اقدامى کاملا ضد انسانى است. بهر‌حال اگر نفس امتناع از تجارت با عراق را جزو حقوق کشورهاى ديگر بدانيم، گردنه بگيرى نظامى تحت عنوان اجراى عملى اين سياست قطعا محکوم است و بايد متوقف بشود.

منصور حکمت در آوریل ١٩٩٨- فروردین ١٣٧٧ در نوشته دیگری زیر عنوان "دو ابرقدرت" باز در مورد تحریم اقتصادی عراق مینویسد:

"جهان به کلينتون ها و آلبرايت ها و خيل ژورناليستهاى جيره خوار هيات حاکمه آمريکا فهماند که ديگر کوبيدن مردم محروم عراق را تحمل نميکند. نه فقط اين، بلکه خواهان پايان يافتن کابوس هفت ساله مردم تحت محاصره اقتصادى است. به قول شرکت کننده اى در يک تظاهرات ضد آمريکائى، محاصره اقتصادى خود مهلک ترين سلاح انهدام و کشتار جمعى است. سلاحى که هفت سال است هر روز به کودکان عراقى شليک ميشود و تا همينجا ميليونها قربانى داشته است."

"محاصره اقتصادى عراق بايد فورا لغو شود. تهديد نظامى آمريکا بايد براى هميشه از بالاى سر مردم منطقه برداشته شود. صرفنظر از مشقات غير قابل توصيف اقتصادى اى که اين شرايط بر مردم عراق تحميل ميکند، توحش غرب به بقاء رژيم ارتجاعى عراق خدمت ميکند. تا آنجا که به مبارزه براى رهائى و آزادى مردم عراق مربوط ميشود، کلينتون و صدام حسين به يک اردو تعلق دارند.( همه تاکیدها از من است)

حکمت در بحث دیگری زیر عنوان "تحریم تجاری ایران" به تاریخ تير ١٣٧٤، ژوئن ١٩٩٥ در مورد تحریم اقتصادی ایران میویسد:

"اين سياست آمريکا مستقل از تاثيراتش بر ثبات و بى ثباتى رژيم اسلامى، بايد بعنوان يک اقدام زيانبار براى مردم ايران بدون هيچ ابهامى محکوم شود. وخامت بيشتر اوضاع اقتصادى مردم نتيجه محتوم اين سياست خواهد بود. برخلاف ادعاهاى رايج، تحريم تجارى از جانب آمريکا حتى اگر اروپا و ژاپن و ساير قطبهاى اقتصادى از آن تبعيت نکنند، تنگناهاى واقعى براى اقتصاد ايران ايجاد ميکند که قربانيان فورى آن نه رژيم اسلامى، بلکه توده وسيع مردم کارگر و کم درآمد در ايران خواهند بود. اين تصور که اعمال فشار بر مردم و به استيصال کشيدن آنها گامى در جهت سرنگونى رژيم اسلامى است، تصورى بيمارگونه و ضد اجتماعى است که فقط در چهارچوب تفکر فرقه اى جريانات حاشيه جامعه نظير مجاهدين مى گنجد."(تاکیدات از من است)

اولا و با استناد به اظهار نظرهای منصور حکمت هیچیک از "اما و اگرهای" اصغر کریمی و حزبش در مورد محکوم کردن تحریم اقتصادی ایران (در مورد تحریم عراق هم به همین صورت)، مستقل از تاثیراتش بر ثبات و بی ثباتی جمهوری اسلامی، موجود نیست. منصور حکمت بسیار روشن و غیر قابل تفسیر نظر و سیاست خود را بیان کرده است. وی هیچ مخالفتی با کمپین علیه تحریم که در دوره تحریم عراق در جریان بود، نداشته است و اتفاقا از اعتراض جهانیان علیه تحریم اقتصادی عراق دفاع میکند. در دیدگاه حکمت بی ثباتی احتمالی ناشی از تحریم اقتصادی حاکمیت به هیچ عنوان توجیهی برای دفاع از این سیاست ضد انسانی و ارتجاعی نیست. در دیدگاه حکمت تحریم اقتصادی مهلک ترين سلاح انهدام و کشتار جمعى است و کسانی که تصور میکنند از این کانال پروسه سرنگونی (آنهم نوع انقلابی آنرا) را جلو می اندازند (چیزی که اصغر کریمی و حزبش میگویند)، تصوری بیمار گونه و ضد اجتماعی از مکانیزم جامعه و اعتراض اجتماعی دارند. برخلاف "خاطرات" اصغر کریمی در مباحثات حکمت هیچ انعطافی زیر لوای ضدیت با حاکمیت و "تاثیرات مثبت تحریم بر بی ثباتی حاکمیت" موجود نیست و برعکس با نقد روشن این سیاست ارتجاعی جای هر نوع سوء برداشتی را برای کسی که بخواهد نظر او را بداند، نگذاشته است.

یکی از مولفه هایی که حکمت اتفاقا بر آن تاکید دارد تحریم اقتصادی از طرف امریکا یا ناتو یا ...، علاوه بر نابودی زندگی میلیونها انسان در هر کشوری است، بعلاوه قلدری و یکه تازی قدرتهای ارتجاعی جهانی را تحت لوای "مقابله با حکومتهای دیکتاتور" و ... تثبیت میکند و از این زاویه هم از آن بعنوان جنگ اقتصادی علیه مردم، هم رده میلیتاریسم و جنگ نظامی قرار داده و در مقابل آن می ایستد. یکه تازی ای که ظاهرا امروز مورد تائید اصغر کریمی و حزب مطبوعش است.

دوما زمانی که بحثهای مختلف حکمت و اظهار نظرهای کتبی و شفاهی او قابل دسترس است، پناه بردن اصغر کریمی به "حافظه" و ارجاع مخاطبان خود به آن بعنوان "فاکت" در مورد سیاست حکمت، استیصال رهبری این حزب در سوء استفاده از اعتبار منصور حکمت برای توجیه سیاست راست خود را به نمایش میگذارد. ظاهرا کفگیر به ته دیگ خورده که اصغر کریمی ناچار میشود به "خاطره" تراشی و تولید "فاکت" های اینچنینی روی بیاورد.

سوما، احتیاجی نیست اصغر کریمی برای بیان سیاست راست خود و توجیه و عرضه آن به بازار سیاست، به شکلی ناپسند و غیر مستدل، به میل خود و بر اساس نیاز روز، لباس حکمت را بر تنش کند. گفته های حکمت، لنین، مارکس و هر کس دیگری "آیه های آسمانی" نیستند. سنگین تر و با وقار تر و اصولی تر بود، اصغر کریمی و حزبش مستقل از حکمت، روی پای خود سیاست خود را بیان و از آن دفاع میکردند. نقد حکمت و مارکس و لنین و هر رهبر مارکسیستی نه جرم است و نه کفر. حرف خودتان را به اسم خود بزنید و از آن دفاع کنید. من فکر میکنم این روش حتی به حال خودتان و احترامی که اگر به حکمت دارید، رفیقانه تر و سنگین تر و باوقار تر است. جای تردید جدی است که رهبارن این جریان به این حقایق و به گفته و نوشته و تاکیدات چندین باره حکمت بر سر زیانباری تحریم اقتصادی ناآگاه و نامطلع باشند. اینها را میدانند و در دورانی خودشان به هر دلیل و شاید هم اپورتونیستی به آنها رای داده اند. اما امروز و زمانی که خط خود را پیش میبرند، توان و جسارت نقد سیاستهای حکمت را ندارند و زیر جلکی مواضع راست خودشان را به حکمت نسبت میدهند، چرا که این تنها ابزار حفط آبروی برباد رفته شان است. میدانند این حزب و رهبری اش در چشم کمونیستها در ایران نه تنها سرسوزنی با کمونیسم مارکس، انگلس، لنین و حکمت مربوط نیستند که برعکس در مقابل این کمونیسم ایستاده اند. آویزان شدن به حکمت تا هر زمان احتیاج باشد، راه ابراز زنده بودن و مربوط بودن و چپ بودن و راه فریب ساده دلهای صفوف خود است.

تحرم بد و تحریم خوب

دم خروس حزب شیوعی عراق از زیر عبای حزب حمید تقوایی

تا اینجای مسئله روشن شد که ادعاهای اصغر کریمی و تلاش برای وصله پینه کردن سیاست خود و چسباند به منصور حکمت نه تنها ناموفق و حاوی هیچ حقیقتی نیست که بعلاوه عملی زشت و ناپسند است.

اما اجازه بدهید نگاهی به "انعطاف" و اما و اگرهای این جریان، و استدلالات و تقسیم بندی های هیئت حاکمه ایران یا سرمایه در ایران به بخشی که باید تحریم شود و بخشی که آنها مخالف تحریمش هستند و چرایی آن بیندازیم.

ابتدا باید تاکید کنم که تحریم اقتصادی امروز ایران، تنها قطع معاملات تجاری آمریکا با ایران، چیزی که در چهارچوب حقوقی هر دولتی میگنجد، نیست. تحریم اقتصادی ایران علاوه بر اینکه همراه با لشکر کشی به خلیج فارس و تبدیل منطقه به میدان مانور مهلک ترین سلاحهای کشتار جمعی است، بعلاوه و همزمان همراه با یک سیاست زورگویی و قلدری بر جهان و وادار کردن همه کشورها به پیوستن به تحریم اقتصادی آمریکا است. مستقل از نفس رابطه تجاری آمریکا با ایران این قلدری و زورگویی ابعاد به مراتب جهانی تر و زیانبارتری را با خود دارد و باید هزار بار محکوم شود. حال اجاه بدهید از زبان حمید تقوایی به عنوان لیدر این حزب و تاکیداتش بر سیاست حزبش نگاهی بیندازیم.

حمید تقوایی در نوشته ای به نام "در نقد کلیشه سازی از مباحثات کمونیسم کارگر" که در جواب نقد و انتقادات دو عضو رهبری، محمد آسنگران و علی جوادی، به سیاست حزبشان، در دفاع از سیاست خود و حزبش نوشته است، میخوانیم که:

"موضع ما همیشه مخالفت با تحریم اقتصادی بوده است (و البته همیشه هم اعلام کرده ایم که با تحریم سپاه پاسداران و بیت رهبری و اعضای شورای نگهبان و دیگر مقامات حکومتی مخالفتی نداریم)."

او در ادامه مینویسد:

"نکته دیگری که باید تاکید کرد اینستکه حزب ما گر چه همیشه مخالف تحریم اقتصادی بوده است اما در هیچ شرایطی علیه تحریمها کمپین و کارزار براه نیانداخته است.... از لابی ایستهای طرفدار جمهوری اسلامی مثل نایاک گرفته تا چپهای ضدآمریکائی در داخل و خارج کشور و تا چپهای نوع حزب توده و مارکسیسم خط امامی مدام بر تاثیرات مخرب تحریم اقتصادی و ضرورت لغو آن تاکید میکنند و کمپین براه میاندازند..."( همه تاکیدات از من است)

اصغر کریمی و بعلاوه کاظم نیکخواه نیز تقریبا در نوشته و جدلهای خود بر سر تحریم اقتصادی ایران بر همین نکات حمید تقوایی به عنوان سیاست حزبشان تاکید میکنند.

اینجا چه در بحث حمید تقوایی و چه در نوشته اصغر کریمی دو نکته تاکید میشود، یکی اینکه آنها با تحریم اقتصادی سپاه پاسداران و بیت رهبری و اعضا شورای نگهبان و دیگر مقامات حکومتی مخالفتی ندارند و دوم اینکه آنها هیچوقت کمپین علیه تحریم اقتصادی راه نینداخته و راه نمی اندازند.

حمید تقوایی "بحث مدام از تاثیرات مخرب تحریم و ضرورت لغو و کمپین راه انداختن علیه آنرا" کار، لابیسم های طرفدار جمهوری اسلامی، توده ای ها، "مارکسیسم خط امامی" و چپهای ضد امریکایی و... میداند. اما در دنیای واقعی موضع حمید تقوایی و حزبش کپی موضع و سیاست خواهر زاده های حزب توده (حزب شیوعی عراق) در رابطه با تحریم اقتصادی عراق است. تمام ادعاهای تقوایی در مورد "علیه تحریم اقتصادی کمپین راه نینداختن" و عدم مخالفت با تحریم اقتصادی بخشی از حاکمیت( بخوان بخشی از سرمایه) و مخالفت با تحریم بخش دیگرسرمایه، همگی سیاست حزب تقوایی بعد از مرگ حکمت و بعد از انشقاق در آن حزب و جدایی ماست. این سیاستها در حزب کمونیست کارگری تا سال ٢٠٠٤، که ما از این جریان جدا شدیم و حزب حکمتیست را تشکیل دادیم، جایی نداشت. ظاهرا حمید تقوایی و همه طرفداران تحریمهای اقتصادی بدلیل "توازن قوا در حزب کمونیست کارگری" و ناتوانی شان از تقابل با سیاستهای کمونیستی حکمت ترجیح دادند سکوت اختیار کنند.

رهبران این جریان میگویند مخالف تحریم هستند مگر در شرایطی که تحریم به پروسه سرنگونی کمک کند. میگویند با تحریم سپاه و... مشکلی ندارند. در مورد "شرایط ویژه و کمک به سرنگونی"، اگر تحریم اقتصادی دودش در چشم طبقه کارگر و بخش محروم میرود، اگر تحریم اقتصادی گرو گرفتن نان و داروی اکثریت مردم ایران است، فقط جریانی نامسئول و فرقه های حاشیه ای و غیر اجتماعی میتوانند بگویند تحریم و به این اعتبار گرسنگی، فقر و فلاکت مردم پروسه سرنگونی را جلو می اندازد. حکمت و جنبش ما همیشه علیه این تصور، تصوری بیمارگونه و ضد اجتماعی و از جنس مجاهدین، ایستاده است. در هیچ پروسه ای تحریم اقتصادی که عواقب آن تحمیل درد و رنج و فقر و استیصال به طبقه کارگر و بخش محروم جامعه است، انقلاب و سرنگونی رادیکال و انقلابی را جلو نمی اندازد. درست بر خلاف تصور این حزب اتفاقا چنین سیاستی مردم را مستاصل میکند و طول عمر حاکمیت را افزایش میدهد. مردمی که گرسنگی و فقر، مرگ و میر بر اثر بی امکاناتی، بی دارویی و بی پولی گریبانشان را میگیرد، دست به انقلاب نمیزنند. فقر و گرسنگی بر خلاف این تصور بیمارگونه در صفوف طبقه کارگر انشقاق ایجاد میکند، ارتش بیکاران را بیشتر و بیشتر میکند، تامین نان شب در میان این طبقه ومسابقه برای حفظ شغل و مقابله با فقر را افزایش میدهد. آنها امید و اعتماد به نفس و خوشبینی خود را از دست میدهند و فکر نان شب جای فکر انقلاب و سرنگونی را میگیرد. در چنین شرایط هایی ممکن است مردم از سر استیصال دست به شورش کور بزنند که متاسفانه اساسا شکست خواهند خورد. شورش های کور با هر درجه از حقانیت مردم راه دوری نمیرود و هر چند میتواند دل روشنفکر خرده بورژوای نامسئول وماجراجو را به سرنگونی خوش کند، اما برای کمونیستهایی که به عمل آگاهانه و انقلابی هدفمند با اتکا به پایین و با انکا به اتحاد کارگری و حزب قدرتمند آن چشم میدوزند، این شورش و طغیانها از سر گرسنگی و استیصال راه پیروزی پایین علیه بالا نیست.

دفاع از جنگ اقتصادی علیه مردم، دفاع از سیاستی که بشریت متمدن از آن بعنوان سلاح کشتار جمعی نام میبرد، با پز "تشخیص شرایط" و "تضعیف رژیم" و "کمک به سرنگونی" بیمایه تر از آن است که نه یک کمونیست که هر کسی با سطح متوسطی از شعور اجتماعی، هر کسی که تاثیرات فقر و فلاکت را بر زندگی مردم و استفاده سیاسی دولتهای تحریم شونده و تحریم کننده را میبیند، قانع کند. فقط جریانات ضد اجتماعی از حزب تقوایی تا فرشگرد و مجاهد میتوانند با توجیهاتی این چنینی از این تعرض آشکار به زندگی و مبارزه مردم حمایت کنند و برای آن هورا بکشند.

توجیه دیگرو دفاع از "تحریم بانکها، سپاه و ...." بعنوان " تحریمهای خوب و ضد رژیم" و مخالفت با تحریم دیگر، تحریم طبقه کارگر و آحاد مردم یا کسبه خرد، بیمایه تر از توجیه اول است. لازم نیست شما اقتصاد دان یا مارکسیست یا فلیسوف باشید تا بدانید که تحریم اقتصادی در هر جامعه بورژوایی، تحریم بالای" جامعه است، در کشورهایی مانند ایران و عراق سرمایه، صنایع، تولیدات، ماشین الات، نفت، گاز، پتروشیمی ها، بانکها و... در دست دولتهای حاکم یا میلیاردرهای بزرگ و سهیم در قدرت است. پایین به معنایی چیزی ندارد که تحریم شود. تحریم اقتصادی مستقیم تحریم طبقه حاکمه و صاحب سرمایه است. تحریم ایران تحریم سرمایه در ایران است و مخالفت با تحریم از سر دفاع از سرمایه داران نیست، بلکه مخالفت با گرسنگی پایین جامعه است. به همین دلیل ضدیت با سپاه و بیت رهبری و شورای نگهبان مجوزی برای دفاع از تحریم اقتصادی آنها نیست. به این دلیل روشن که سپاه پاسدارن و سران حاکمیت و بیت رهبری صاحبان اصلی سرمایه تجاری، تولیدی و مالی و گردانندگان اقتصاد ایرانند. سپاه پاسداران مستقل از اینکه یک نیروی نظامی است، در عین حال یک نهاد و قطب بزرگ اقتصادی است. زمانیکه بخشی از سرمایه که ورود دارو، غذا، مواد تولیدی تحریم میشود اولین قربانی آن طبقه کاررگی است که با بیکاری، بی دارویی، کمبود مواد غذایی دست و پنجه نرم کند. سلاح کشتار جمعی یعنی همین! اولین قربانی تحریمها نه صاحبان سرمایه، از نوع "بد و رژیمی" آن تا نوع "خوب و مردمی" آن که طبقه کاررگی است که هر اعتراضش به فقر با "تحریم هستیم" روبرو میشود. طبقه کارگری که زیر بمباران تبلیغاتی بورژوازی که باید اوضاع خطیر تحریم را تشخیص و به وضعیت موجود رضایت داد قرار میگیرد، است.

حمایت از "تحریم سرمایه بد" و "مخالفت" با "تحریم سرمایه خوب" شعبده بازی جدیدی است که حمید تقوایی با آسمان ریسمان بافتن و قایم شدن پشت ضدیت با رژیم، تلاش میکند بعنوان سیاستی کمونیستی و البته "متناسب با شرایط موجود" به آن روی آورده.

حمید تقوایی و حزبش در حقیقت موافق تحریم بخشی از اقتصاد اند که در دست ولی فقیه و متحدین او است و با تحریم بخش دیگر از سرمایه و صاحبان آن مخالف است. اینها سیاستهای این حزب معین در دوره بعد از حکمت و دوره تفوق سیاست راست تقوایی در این حزب است.

اجازه بدهید به سیاست جنبش ما به تحریم اقتصادی عراق در دوره حاکمیت صدام حسین بپردازیم. در ایندوره ما تحریم های اقتصادی عراق از جانب امریکا را محکوم کرده و از مخالفین جدی تحریم اقتصادی عراق بودیم. نه فقط در سطح اعلام موضع که علیه آن کمپینی به راه انداختیم و مدام از عواقب زیانبار و جنایت کاری صاحبان این سیاست گفتیم. سیاستی که نقل قولهایی که از منصور حکمت آوردم بخشی از آن و فرموله کننده سیاست ما (حزب کمونیست کارگری ایران و عراق) بود. ادعاهای امروز تقوایی در آن حزب حتی یک بار هم امکان بروز پیدا نکرد. دفاع از تحریم اقتصادی مثلا رهبری حزب بعث در عراق و یا صدام حسین و مخالفت با بقیه تحریمها هیچگاه سیاست حزب و جنبش ما نبود. اقتصاد عراق در آن دوره اساسا در دست این طیف یا این بخش از بورژوازی عراق، در حاکمیت، بود. بخش بزرگ اقتصاد عراق نفت بود که هیچ قدرتی جز حزب بعث و شخص صدام و همراهانش در حکومت قدرت معامله یک بشکه از آنرا نداشت. حکم صدام و دستورات او شاید بیش از فرمان خامنه ای امروز ایران در هیئت حاکمه عراق باید بی اما و اگر اجرا میشد. صدام حسین و هیئت حاکمه عراق و حزب بعث آن کشور، کمتر از سران جمهوری اسلامی، از سپاه پاسداران و بیت رهبری و شورای نگهبان، جنایتکار و در ضدیت با طبقه کارگر و مردم محروم نبود. سرمایه در ایران دست عده ای است که امروز هیئت حاکمه و دولت جمهوری اسلامی آنرا نمایندگی میکنند. تقسیم بندی سرمایه در ایران توسط حمید تقوایی و حزبش به بخش قابل تحریم و غیر قابل تحریم؛ توجیهی برای اتخاذ سیاست راست این جریان است. همانطور که از حضور امریکا در سوریه و "دخالتهای بشردوستانه" ناتو با توجیه "تقویت جنبش سرنگونی و انقلاب" در سوریه، از حمله نطامی به موصل به بهانه "جنگ با داعش و آزادسازی موصل" دفاع کردند. حمید تقوایی با همین سیاست "هدف وسیله را توجیه میکند" از دفاع از ناتو تا آتش بس با موسوی و رفسنجانی را در پیش گرفت.

مستقل از نفس تحریم اقتصادی و مصائب زیانبار آن بر زندگی و مبارزه مردم، دفاع از "تحریم خوب" (تحریم سپاه و ...) حاکی از ضدیت تقوایی و حزبش با این بخش از حاکمیت، که مورد تحریم است، میباشد. او به روشنی نه مخالف سیستم کاپیتالیستی ایران، که مخالف ولی فقیه و اسلامیت حاکمیت به عنوان روبنای سیاسی آن جامعه است. حمید تقوایی در بحثهای قبلی خود از جمله علیه سوسیالیستها در دانشگاه در ١٦ آذر ١٣٩٨، سیاه روی سفید نوشته است: "سرمایه داری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اساسا با هیچ مکتب سرمایه داری ای خوانائی ندارد. مربوط ترین اسمی که میشود روی آن گذاشت سرمایه داری دزد سالار(کلپتوکراسی) است." تقوایی سرمایه داری "دزد سالار" و یا برادران "قاچاقچی" را در قامت سپاه، بیت رهبری و شورای نگهبان پیدا کرده است و خواهان تحریم آنها است. معلوم نیست بخش بعدی که میمانند کدامند و این سرمایه بدخیم و خوشخیم تقوایی در کجای تاریخ کمونیسم جایی داشته است. این تقسیم بندی بیشتر از اینکه قرابتی با کمونیسم و مارکس و لنین و حکمت داشته باشد، بیشتر هم خانواده چپی است که علیه بورژوازی وابسته و متحد بورژوازی ملی بود. تقسیم سرمایه به خوب وبد، اتحاد با یکی علیه دیگری ریشه در چپ غیر کارگری و بورژوایی دارد. چپی که نماینده اعتراض بخشی از بورژوازی علیه بخش دیگری است. این چپ با کمونیسمی که ضدیت با کاپیتالیسم مشخصه آن است فاصله ای به عمق فاصله پرولتاریا و بورژوازی دارد.

موضع تقوایی در این زمینه کپی موضع حزب توده عراق (حزب شیوعی) در رابطه با تحریم اقتصادی عراق در دوره صدام حسین است. حزب شیوعی عراق ابتدا از تحریم اقتصادی دفاع کرد و زمانی که تحت فشار قرار گرفت سیاستش را به این تغییر داد که "محاصره اقتصادی روی نظام بماند و از روی مردم برداشته شود". امروز همین سیاست در حزب تقوایی به نام اینکه "محاصره اقتصادی روی سپاه، بیت رهبری، شورای نگهبان و سران حاکمیت" (بخوان روی نظام) بماند و از روی بقیه برداشته شود" است. اینجا است که دم خروس سیاست نئو توده ای از زیر عبای رهبری حزب کمونیست کارگری بیرون میزند. پشت سیاست هم مخالفم، هم موافق، هم مخالفم هم علیه اش فعالیتی در دستور نمیگذارم، هم مضراست و هم به سرنگونی کمک میکند، سیاست نئوتوده ای و اپورتونیستی دفاع از تحریم اقتصادی حزب حمید تقوایی است.

این جریان نه فقط مخالف هر سیاست و کمپینی (نه صرفا کمپین پرو رژیمی ها) علیه تحریم اقتصادی ایران هستند و به قول خودشان هیچوقت علیه تحریم کمپین راه نینداخته اند، که مخالفت با تحریم اقتصادی ایران و هر کمپینی علیه تحریم اقتصادی را "دفاع از جمهوری اسلامی" نام میگذارند. چنین سیاستی در دنیای واقعی چیزی جز دفاع از تحریم اقتصادی نیست. اگر تحریم اقتصادی ایران و یا عراق سلاح کشتار جمعی است که به درست برای حزب حکمت این بود، آنوقت چرا مقابله با آن و اعتراض و کمپین علیه آن، دفاع از حاکمیت است؟! چرا ایستادن علیه قطع دارو و نان و امکانات زندگی مردم، ایستادن علیه گرسنگی کشیدن و به تباهی کشاندن زندگی دهها میلیون انسان و اعتراض به آن، علیه به استیصال کشاندن طبقه کارگر در مبارزه اش علیه بورژوازی، دفاع از جمهوری اسلامی است. آیا واقعا این نوع تبلیغات فاصله ای با دستگاه تبلیغاتی خود دولتهای تحریم کننده ایران، فاصله ای با ماشین تبلیغاتی آمریکا، سی ان ان، فاکس نیوز، بی بی سی و... دارد؟ عاقبت شترسواری دولادولا همین است!

اصغر کریمی نیز درست مثل تقوایی همینها را میگوید و هر مخالفت و تلاشی برای لغو تحریمها را به لابیست های جمهوری اسلامی نسبت میدهد. قطعا جمهوری اسلامی برای برداشتن تحریم اقتصادی تلاش میکند و فکر نکنم هیچ حاکمیتی در دنیا خواهان تحریم اقتصادی خود باشد. صدام حسین و حزب بعث و هیئت حاکمه عراق هم علیه تحریم بودند و برای برداشتن آن تلاش زیادی کردند. اما و همچنانکه اشاره کردم، این طبقه کارگر و مردم محروم است که بدلیل تحریم تباه میشوند. تحریم بعلاوه براترین سلاح در خدمت جمهوری اسلامی برای توجیه بیحقوقی مردم است، چیزی که در این چند سال شاهد آن بوده ایم. کمونیستها همواره مخالف تحریم هستند و همواره علیه جمهوری اسلامی و توجیه بی حقوقی مردم به بهانه تحریم خواهند ایستاد. اما این اتفاقا موضع پرو آمریکایی حزب حمید تقوایی و اصغر کریمی است که دفاع از تحریم را زیر عنوان اینکه نمیخواهند با جمهوری اسلامی تداعی شوند، توجیه میکنند. و صد البته هیچ مشکلی در تداعی شدن با لابیستهای آمریکا و جریانات قومی و سلطنت طلب و... در این زمینه ندارند.

میگویند "ما" هیچ وقت علیه تحریم اقتصادی کمپین راه نینداخته ایم. باید پرسید این ما کدام ما است؟ حق دارند این "ما" یعنی حزب جدیدی که به نام کمونیست کارگری از ٢٠٠٤ تا امروز فعالیت دارد. حزب حمید تقوایی، هیچوقت علیه تحریم کاری نکرده است. دلیلی نداشت کاری کند. نمیتوان هم مدافع تحریم بود و هم علیه آن کمپین راه انداخت.

اما قبل از این دوره در جریان حمله به عراق و اعمال تحریم اقتصادی بر این کشور، حزب ما (حزب کمونیست کارگری در دوره حیات منصور حکمت) به مدت طولانی، کمپینی علیه تحریم اقتصادی عراق راه انداختیم. بارها به نهادهای کارگری، سازمانهای انسان دوست، مراجع بین المللی و... مراجعه و تلاش کردیم علیه تحریم اقتصادی عراق کاری کنند. اعتراضاتی راه انداختیم و نشریه ویژه علیه تحریم اقتصادی عراق منتشر کردیم. همه این اقدامات بر خلاف ادعاهای این آقایان در دوره حکمت انجام گرفت و حزب کمونیست کارگری عراق در راس آن بود. کسی هم در آن جریان به زبان نیاورد که "کمپین راه انداختن کار غلطی است و این قرار گرفتن در کنار لابیستهای های حزب بعث و صدام حسین است". کسی نگفت این تبلیغات "ضد امپریالیستی" و "خط امامی" است و نباید علیه تحریمها کاری کرد. برعکس در مقابل حکمت که گفت: "تا آنجا که به مبارزه براى رهائى و آزادى مردم عراق مربوط ميشود، کلينتون و صدام حسين به يک اردو تعلق دارند." سکوت کردند و دم نزدند. امروز اگر ما بگوییم از زاویه طبقه کارگر و مردم زحمتکش در ایران، خامنه ای و ترامپ به یک اردو تعلق دارند، هزار بار بعنوان طرفدار جمهوری اسلامی، "خط امامی" مورد تعرض و فحاشی مجاهد وار "فعالین همیشه در صحنه" حزب تقوایی قرار میگیریم.

اصغر کریمی که مکالمه ای من درآوردی را به یاد می آورد، این فاکت، این واقعیت و این تحرک را در "حافظه قوی" خود ندارد که در راس کمپین علیه تحریم عراق، حزب کمونیست کارگری عراق قرار داشت و ما همواره به عنوان حزب یک جنبش در این کارزار مشترک همراه و در کنارشان بودیم. "به یاد نمی آورد" که مبتکر راه اندازی این کمپین منصور حکمت بود. شاید لازم باشد به سردبیر نشریه عربی زبانی که علیه تحریم اقتصادی به اسم "ضد الحصار"( ضد تحریم) منتشر میکردیم، اتفاقا سردبیر آن را عصام شکری، که امروز هم خط حمید تقوایی و عضو کمیته مرکزی این جریان است، مراجعه کنند. حزب کمونیست کارگری عراق در آن زمان بحث تحریم و نتیجه کمپین خود را در اجلاس مختلف خود مورد بررسی قرار میداد، فارس محمود از جناب هیئت اجرایی دفتر سیاسی مامور دنبال کردن مسئله شد ، در بسیاری از کشورها کمیته و جمع و واحدهایی را مامور کار کمپین کردند. و حزب ما و شخص منصور حکمت در جریان همه این فعالیتها بود و همراه این رفقا بودیم. سیاست علیه تحریم، کمپین علیه تحریم اقتصادی عراق و تلاشهای ما در این راستا، در حزب جدید "کمونیست کارگری" به فراموشی سپرده شده، زیر فرش مدفون شد تا از چشم مردم دور بماند. تلاش میکنند با "ارجاع به حافظه" با پز "کلیشه سازی نکنیم" و "تشخیص شرایط ویژه" یک تاریخ جعلی و غیر مستدل را آگاهانه در خدمت سیاست راست و پرو آمریکایی خود جایگزین کنند. ظاهرا طی ٧ سال تحریم اقتصادی عراق، "روح خبیث" حزب توده"، "چپ های خط امامی" و یا "مدافعان صدام" و "لابیتسهای حزب بعث" در جسم رهبری وقت حزب ما و حزب کمونیست کارگری عراق و شخص حکمت رسوخ کرده بود و تقوایی آنروز هم، فرصت و فضای مناسب برای وارد کردن شوکی به رهبری حزب برای بیدار و هوشیار شدن و بیرون آمدن از این ارتداد را نیافته است!!! واقعا تاریخ سازی و تاریخ نگاری از این ریاکارانه تر، جعلی تر، دست ساز تر و غیر تاریخی تر را به ندرت میتوان سراغ داشت.

به عنوان موخره

مشکل این حزب ناروشنی در بحث حکمت به نسبت تحریم نیست. حزبی که از ٢٠٠٤ روی سیاستهای رهبری جدید آن کار میکند، در تمام عرصه ها از سیاست تا سبک کار و فرهنگ روی پایه های دیگری استوار است. این حزب در میدانهای مختلف از نوع انقلاب و نوع سرنگونی، از افق و استراتژی که در مقابل خود قرار داده است و غیره، مطلقا با حزب دوره حکمت، با سیاستهای کمونیستی و رادیکال آن سنخیتی ندارد. در تمام مقاطع حساس این حزب همواره به عنوان جناح چپ ناسیونالیسم ایرانی ابراز وجود کرده است. این حزب نه امتداد حزب قبل از سال ۲۰۰۴ که حزب گرایشی است که در حزب کمونیسم کارگری دوره حکمت و دوره ما امکان ابراز وجود تمام و کمال نیافت. ارجاع به منصور حکمت بهانه و حفظ ظاهر و استفاده از اتوریته سیاسی او است! جستجو در میان نوشته ها و اخیرا گفته های حکمت و پناه بردن به "خاطرات" و "بحثهای شفاهی" و اینکه "منصور حکمت به من گفت"، برای سواستفاده از اعتبار حکمت در جنبش کمونیستی و کارگری در خدمت افق و استراتژی جریانی است که هیچ وقت خط حکمت، لنین و مارکس را نمایندگی نکرد. اتکا به خاطرات و آویزان کردن خود به حکمت، بدلیل نیاز این جریان در قرض گرفتن اعتبار از حکمت در خدمت سیاست راست خود در سیاست ایران است. درست سرنوشتی که انواع و اقسام جریانات چپ بورژوایی و خرده بورژوایی بر سر رهبران بزرگ کمونیستی از مارکس و انگلس تا لنین آوردند، این حزب هم بر سر حکمت آورد یا تلاش میکند بیاورد. جریاناتی که اهداف خود را به نام مارکسیسم بیان میکنند و از اعتبار کمونیستها در خدمت سیاستهای ناسیونالیستی، بورژوایی و خرده بورژوایی خود و اهداف غیر مارکسیستی و حتی ضد مارکسیستی خود استفاده میکنند. رفتار رهبران این حزب با حکمت درست مانند چپ پوپولیست ایران در جنگ ایران و عراق با لنین است که تلاش میکردند در لابلای کتابهای او کلماتی در تائید سیاست خود بیایند و بگویند براساس گفته های لنین دفاع از مام میهن در این جنگ درست است، تفاوت در این است که کفگیر رهبری حزب تقوایی به دیگ خورده و زمانیکه در کتابها چیزی نیافته، به خاطره و داستان سازی و قصه گویی پناه آورده است و عاجز از دفاع از سیاست راست حزبشان دست به خاطره سازی میزنند. تلاش میکنند برای این سیاست راست مقبولیت بخرند و آنرا به زور با تحریف حتی به شیوه غیر اخلاقی به حکمت منتسب کنند.

تعجب نکنید اگر این حزب فردا در صورت حمله یا تعرض نظامی امریکا به ایران با توجیه اینکه دخالت نظامی و حمله آمریکا به ایران (درست مانند حمله به لیبی و سوریه) پروسه سرنگونی را تسریع میکند، از حمله به ایران هم دفاع کند. دفاع از تحریم اقتصادی و توجیه اینکه تنها با تحریم اقتصادی سپاه و بیت رهبری و شورای بگهبان و..( بخوان بخشی از بورژوازی حاکم) توافق دارند، در حقیقت رویه دیگر سکه دفاع ازحمله نظامی ناتو در خاورمیانه و در کیس لیبی و سوریه است. بحث این جریان و رهبران آن در کیس خاورمیانه دفاع از دخالتگری های امپریالیستی بود و به قول حمید تقوایی در کیس لیبی، "دخالت ناتو با هر نیتی باشد، پروسه انقلاب را پیش خواهد برد". در سوریه کنار ناتو و ارتش آزاد ایستادند و شعار" بعد از سوریه نوبت ایران و بعد از اسد نوبت خامنه ای است"، را سر دادند. پس از کیس سوریه و لیبی درست مانند کیس تحریم ایران بطور پوشیده و شرمگینانه خواهان تکرار دخالتگری نظامی در ایران بودند و به این دخالتگری امید بسته بودند. شعار "بعد از سوریه نوبت ایران است" برای هر انسانی که یک بند انگشت عقل سلیم داشته باشد و ریگی در کفش نداشته باشد، چیزی جز امید به حمله به ایران نیست.

اعلام اینکه "ما عموما مخالف تحریم اقتصادی هستیم" هیچ ارزش مصرفی جز اعلام "وفاداری" بدون مضمون به حکمت ندارد. این سیاست درست مانند کیس موصل و بمباران این شهر است. در جنگ افغانستان حزب ما در دوره حکمت نفس حمله به طالبان را محکوم نکرد، اما همزمان اعلام کرد هر نوع بمباران شهرها، محل کار و زندگی مردم و میلیتاریزه کردن آن جنایت و محکوم است. این حزب در کیس موصل در عراق از حمله "ائتلاف علیه داعش" به شهر موصل و بمباران زمینی و هوایی این شهر به رهبری آمریکا دفاع کرد و توجیه این بود که در کیس افغانستان ما حمله به طالبان را محکوم نکرده ایم. آنها دفاع از بمبارنهای وسیع شهر موصل که در آن مقطع یک و نیم میلیون انسان در آن زندگی میکردند، توسط دهها دولت به رهبری آمریکا را با توجیه "مبارزه علیه داعش" توجیه کرد ند و محکوم نکردن حمله به طالبان را به عنوان استدلال از زبان حکمت، به مردم تحویل دادند. سیاست دفاع از تحریم اقتصادی در حقیقت حلقه دیگری در سیاستهای راست این حزب در ١٥ سال گذشته است. تلاشهای ناموفق و ناموجه اصغر کریمی و بقیه رهبران این حزب و نوشتن این سیاستهای راست پای حکمت، برای هر انسان منصف و حقیقت یابی، حاوی یک سر سوزن حقیقت گویی و وفاداری به پرنسیبها سیاسی و حتی اخلاقی نیست. حزب حمید تقوایی سالها است از پایه بر مبنای منافع یک جنبش راست بازسازی شده است و در هر دوره و تند پیچی همه بارقه های گذشته خود را تکانده و تمام قد به عنوان بخشی از ناسیونالیسم پرو غرب ایرانی، به عنوان جناح چپ یک جنبش بورژوایی قد علم کرده است. رابطه این حزب با کمونیسم مارکس، لنین و حکمت عین رابطه جنبش مائویستی و توده ای ها با مارکس، لنین و حکمت است.

١٦ آوریل ٢٠٢٠