داوود رفیعی کارگر حق طلب پارس خودرو که هشت سال است به اخراج از کار اعتراض میکند و هنوز هم جوابی نگرفته است، در مراجعه به دادسرای ناحیه ١٠ جیحون در تهران بدون هیچ حکم و احضاریه قبلی ٧٤ ضربه شلاق خورد. جرم رفیعی اعتراض به اخراج از کار خود، اعتراض به بی مسئولیتی وزارت کار و شخص وزیر کار وقت "علی ربیعی" بوده که اکنون سخنگونی دولت روحانی است. گویا در اعتراضاتی که رفیعی نسبت به اخراج از کار خود کرده است، پلاکاردی با شعار مرگ بر وزیر کار حمل کرده است.

این اولین بار نیست که جواب کارگر معترض به بی حقوقی و گرو گرفتن نان خود و خانواده اش جواب اعتراض به دزدی و چپاول دستمزد و دسترنج کارگر، شلاق و شکنجه و تهدید و بی حرمتی است. آری این عین عدالت سرمایه است. این عین عدالت و قانون رسمی دولت اعتدال و همه دولتهای تا کنونی حاکم بر ایران است. تهدید و ارعاب، شکنجه و اعدام، قطع نان و شکستن حرمت و کرامت کارگر معترض، عین قانون این جنگلستان است. جامعه ای که دزدان و ربایندگان دسترنج دیگران حاکم اند، جامعه ای که مشتی جلاد، دزد و قاتل و جانی با پول و سرمایه مردم ارتش و سپاه و دستگاه سرکوب ساخته اند، عدالتشان همین اندازه قد میکشد. این تنها راه آنها برای حفظ اقتدار خود است!

هر شلاقی که بر تن داوود رفیعی فرود آمده است، شلاقی بر پیکر طبقه کارگر ایران، بر پیکر دهها میلیون انسان زحمتکش این جامعه، بر پیکر صاحبان و سازندگان همه دارایی ها و سرمایه در این جامعه است. این اولین بار نیست که جواب حق طلبی و اعتراض کارگر اخراجی که نان شب کودکانش گرو گرفته شده است، شلاق است. قرار است با شلاق زدن داوود رفیعی ها همه کارگران ایران را تنبیه کنند، بترسانند، تسلیم کنند تا در مقابل شمشیر طبقه حاکم سر فرود آورند، تا به بردگی خود و اربابی و خدایی کارفرما تن دهند. تا با سکوت و قبول جهنمی به نام زندگی، با کار روزانه بی مزد خود چرخ سرمایه را بچرخانند و جیب اربابان سرمایه را پرکنند. تا کودکان ما، نسلهای بعدی ما نیز یاد بگیرند که در این جهنم، سهم آنها چون مادران و پدارن کارگرشان بردگی است. یاد بگیرند که زندگی همین است. یاد بگیرند که به جای حق طلبی گردن کجی و تسلیم و تحقیر را قبول کنند.

اما دوره اربابان سرمایه پایان یافته است. ناقوس مرگ این شغالهای جبون را کارخانه به کارخانه و محله به محله و شهر به شهر به صدا در آورده ایم. ما کارگران ایران، ما مردم آزادیخواه این توحش افسار گسیخته را نخواهیم پذیرفت. ما سر تسلیم فرود نمی آوریم. ما به این بربریت، بدون ترس و واهمه در صف متحد خود با صدای بلند اعلام میکنیم که حکام بر خود را افسار خواهیم کرد. شلاق را از دست جلاد خواهیم گرفت و دست جلاد را خواهیم شکست. اعلام میکنیم عاملین و شلاق زن و صادرکنندگان حکم را از کرده خود پشیمان خواهیم کرد.

آری آنها صدای ما را شنیده اند! شلاق امروز آنها از ترس این صدا، از ترس یکی شدن این صداها و از ترس خروش متحد مایی است که در دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ خودی نشان دادیم. آنها با کشتار صد هزار نفر از ما در شکنجه گاهها، با ترورهای فروان ما، با سربه نیست کردن و ربودن عزیزان ما، با اسید پاشی و بی حرمتی به ما، برای خود طول عمر خریدند و تا امروز سایه سیاه خود را بر زندگی ما گستراندند. اما نتواستند ما را تسلیم کنند. صدای ما در اعماق این جامعه، از نفت و پتروشیمی ها، از هفت تپه و معادن و گاز و برق و شهرداری ها، ازمحلات کارگری این جامعه و از میان فرزندان این طبقه از دانشگاه و مدارس و کوچه پس کوچه های همه شهر و روستاها، روز به روز بلندتر و صف ما روز به روز، در دل جدال با حاکمین سرمایه و ارتجاع اسلامیش، متحد تر و آگاهتر به هم بافته میشود و امروز همصدا مرگ شما را فریاد میزنیم. صدای ما به همه جا رسیده است، و همه جا مشعل شادی و امید را در قلب طبقه ما در قلب همه انسانهای آزاده و شرافتمند شعله ور کرده است. امروز نوبت ما است! نوبت کیفرخواست ما علیه همه تاروپود این ارتجاع.

٢٧ نوامبر ٢٠٢٠